خلاصه ماشینی:
"و در هر دوره و برای هر گروهی اخلاق چیزی مطلق است که به خودی خود پذیرفته میشود»(2) آنچه در پی خواهد آمد،نگاهی است به مفاهیم فرهنگ و اخلاق و جنبههای جامعه شناختی اخلاق و بررسی جنبههای عمومیتر اخلاق در جوامع جدید که حکایت از جدایی بین اخلاق و دین به عنوان یکی از جنبههای بارز تغییرات فرهنگی دارد.
«ما آنچنان به تسلط فنی و صنعتی مغرب عادت کردهایم که فکر غرب را به طور کلی با صفت فعال و عملی و به عنوان ضد آن،روحیه شرقی را با صفت نظری و عرفانی مشخص میکنیم و حتی پیشتر رفته و نوعی رابطه بین روح مسیحیت با تاکیدی که بر تجلی خداوند در انسان دارد،و در نتیجه اصالت ماده و پیدایش طرز فکر علمی جدید با همه رهاوردهایش از قبیل بررسی و استثمار طبیعت،فرض میکنیم و این روح مادی شده مسیحیت را در برابر روح و فکر متعالی ادیان هندویی و بودایی و اسلام قرار میدهیم و بدین ترتیب موضوع تا آنجا قلب میشود که دیگران را رویایی و خیال پرست و دور از واقعیت قلمداد میکنیم.
در هند امروز ما بین مفاهیم اخلاقی سنتی و آرزوهایی که در قالب جنبشهای سیاسی خواستار رشد اقتصادی و اصلاح اجتماعی بیان میشود،تضاد عمیق وجود دارد و به این پرسش هنوز پاسخ داده نشده است که اخلاق سنتی با *آثار و مراتب سقوط اخلاقی، تنها به گسترش ظلم و جنایت قدرتمندان در حق ملتهای دیگر محدود نمیشود،بلکه در داخل مرزهای همین کشورهای به ظاهر پیشرفته،مرگ ارزشهای اخلاقی سبب بروز بحرانهای عظیم معنوی شده و پشت انسان جدید را خم کرده است."