چکیده:
عقلانیت نظام معرفتی و ارزشی بر پایه معرفت شناسی، جهان شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی بنا می شود. از آن رو که در خصوص هریک از این عوامل دیدگاه های متنوع و متکثری وجود دارد، باید بپذیریم که با عقلانیت های گوناگونی مواجهیم. عقلانیت های دینی به گونه ای واضح از عقلانیت های سکولار قابل شناسایی هستند. البته در میان هر دو طیف ممکن است با تنوعی از عقلانیت ها مواج شویم. روشن است که عقلانیت اسلامی با عقلانیت مسیحی و یهودی یکسان نیست؛ چنان که یکسان دانستن عقلانیت سکولار مدرن با عقلانیت سکولار یونان و روم باستان خطااست. به هر حال، هریک از این عقلانیت ها اقتضائات و برون دادهای ویژه خود را دارد. دموکراسی به عنوان روشی خاص برای مدیریت جوامع، ممکن است مورد پذیرش برخی از این عقلانیت ها باشد و از نظر برخی دیگر مردود شمرده شود. در مقاله پیش رو، تلاش شده است با عرضه دموکراسی به عقلانیت اسلامی، نسبت میان آن دو را برآورد کنیم. اهمیت طرح این مسئله ازآن روست که به باور بسیاری از صاحب نظران، دموکراسی مولود سکولاریسم است و تنها در فضای حاکمیت سکولاریسم امکان رشد و نمود دارد. این مقاله ضمن نشان دادن بطلان این ادعا، عکس آن را اثبات کرده است.
خلاصه ماشینی:
اين نظام نوپـا بـا اعتمـاد بـه نفـس کامل ، بدون اينکه مرعوب استيلاي قدرت هاي مسلط جهان قرار گيرد، ضمن نقد و بـه چـالش کشـاندن هر دو طرف دعوا، تحقق دموکراسي راستين اخلاقي و عادلانه را نه در سايۀ کمونيسـم و سوسياليسـم و نه در سايۀ ليبراليسم و سرمايه داري، بلکه تنها در سايۀ اعتقاد به توحيد و معاد، اخـلاق و کرامـت انسـان ممکن دانست .
اين نظام نوپـا بـا اعتمـاد بـه نفـس کامل ، بدون اينکه مرعوب استيلاي قدرت هاي مسلط جهان قرار گيرد، ضمن نقد و بـه چـالش کشـاندن هر دو طرف دعوا، تحقق دموکراسي راستين اخلاقي و عادلانه را نه در سايۀ کمونيسـم و سوسياليسـم و نه در سايۀ ليبراليسم و سرمايه داري، بلکه تنها در سايۀ اعتقاد به توحيد و معاد، اخـلاق و کرامـت انسـان ممکن دانست .
بـه عبـارت ديگر، دموکراسي به مثابۀ روش بدون داشتن محتواي ايدئولوژيک ، صـرفا روش خاصـي بـراي مـديريت جامعه است که بر اساس آن ، اجمالا براي عموم شهروندان فضايي فراهم مـيشـود کـه بتواننـد در بطـن حکومت حضور داشته باشند و به اشکال گوناگون در آن اثرگذار باشند.
اين اهتمام خاص از سوي خداوند حکيم ، گوياي آن است که پس از اعتقاد بـه توحيـد، اعتقـاد بـه معاد در کانون عقلانيت اسلامي جاي دارد و ايـن خـود نتيجـه اي اساسـي و بسـيار تأثيرگـذار در ابعـاد گوناگون زندگي انسان بر جاي ميگذارد که زندگي انسان نه تنها محدود به حيـات مـادي نيسـت ، بلکـه بخش اعظم ، پايدار و اصيل از زندگي انسان پس از مرگ آغاز ميشود و زندگي مادي بـا تمـام عظمتـي که دارد، مقدمه اي براي آن محسوب ميشود.