چکیده:
نماد گونه ای از بیان است که بدون داشتن قرینه ای، علاوه بر مفهومی ظاهری، طیف معنایی گسترده ای را به خواننده القا می کند و بیان کننده تجربه ای غیرمحسوس با قابلیت چندمعنایی و عدم قطیعت مدلول ها است؛ ازاین رو نماد، مصادیق متعددی پیدا می کند و یگانه راه درک معنی آن، تاویل و تفسیر است. بر این پایه برای رسیدن به معنای نماد، باید از روساخت به ژرف ساخت، با در نظر گرفتن ساختار و بافت متن گذر کرد. مولانا هم شاعری عارف و معناگراست که از نماد برای پرداخت الگوهای فکری خود بهره گرفته است. توجه فوق العاده او به محیط طبیعی و ظرایف و دقایق آن، بستری برای پردازش مفاهیم ذهنی او شده است. این نوشتار با روش توصیفی – تحلیلی، مضامین اندیشگانی مولانا از جمله اندیشه بازگشت، خاموشی، سهر، سفر، قبض و بسط، عشق و ... را مورد تحلیل و تبیین قرار می دهد و نگارندگان با کشف نشانه های موجود در متن، کوشیده اند به لایه های متنوع و متضاد فکری مولانا دست یابند تا از این طریق، بتوان به شناخت کامل تر شخصیت و عرفان مولوی نزدیک شد. در این پژوهش، نمادهای برجسته الگوهای حیوانی بررسی شده است.
The hypothesis of the present research is that in Iranian mysticism، there is an outlook that according to Sohravardi’s opinion is called the philosophy of the spiritual insight or the Hekmat khosravāni (Philosophy of Kings) and everybody who has been in line with this philosophy is the follower of Hermes. The present research tries to show that the Hermesian characteristics are the main cause of the appearance of a structure in the Iranian mysticism that is based on common Hermesian identities.
The common characteristics in the present structure are as follows:
Hermesians are alchemists، doctors، grocers، and those who know about drug and wine. The origin of their work is based on metamorohosis. Their contemplation has an astrologic structure and they know magic. They ascend and they write about their ascensions. They believe in light philosophy. Their way of writing is symbolic، as represented in Mantiq-al-Tayr or the language of birds. The language of birds is their secret language. They are influential in variation of the symbolic meanings. They believe in reincarnation and، as Hermes and Hallāj reincarnate. They defend Satan. They are Showbiz (patriots). They have dual viewpoints toward Hajj. They believe in unity.
There is an interaction among the Hermesian components. Hermesian component interrelation –that we call it Hermesian structure- has caused a special mechanism in Iranian mysticism that we call it Hermesian structure.
خلاصه ماشینی:
کایـنجا نگـنجد فکـرتی کان همچو مـوی اسـت نیابـــد در نظــــر آن سـر یـکتـــو کـه در فـکـر آنـچ آیـد چار توی اسـت (همان: ١٦٣) پس چون سخن فرامکانی است و دریافت آن برای مخاطـب دشـوار اسـت ، لـذا سعی میکند کم سخن بگوید و یا خموشی را برگزیند: کم سخن گوییم وگر گوییم کم ، کس پی بـرد باده افزون کن که ما با کم زنان برخاستیم (همان: ٦١٠) همچنین مولانا معتقد است اگر عارف با زبان محدود و کثـرتگـرا از مسـائل آن جهانی سخن بگوید، هر فردی توانایی درک آن مسائل را ندارد و تنها کسانی قابلیـت پذیرش آن را دارند که درد طلب و بصیرت درونی داشته باشند و نااهلان آن سـخنان فراتر و برتر را افسانه میپندارند: وگر بـرگوید از دیـده، بگویـد رمز و پوشیــده اگـر درد طلب داری بدانی نکـته و ایمـا وگر درد طلـب نـبود صریـحا گفته گیـر این را فسـانۀ دیگران دانی حواله میکنی هرجا (همان: ٣٣) به هرحال مولوی، در اشعار خود -به خصوص غزلیات- به دلیل شور و هیجـانی که در سـرودن غـزل دارد، چـه در حالـت خودآگـاه و چـه ناخودآگـاه، بـرای بیـان تجربه های حسی و فرازبانی خود ناچار به ساختارشکنی در زبان دست مـیزنـد و از زبان سمبلیک و رمزی استفاده میکند.
بـر ایـن اسـاس، مولوی نیز از تقابل میان موش و گربه برای مطرح کردن این مفهـوم خـاص اسـتفاده میکند؛ لذا «گربه » به عقل ایمانی(محافظ ) تعبیر شـده اسـت کـه از خانـۀ دل آدمـی پاسبانی میکند و زمانی که به این خانه ، موش نفس امـاره و حسـادت رسـوخ کنـد، گربه به عنوان نگهبان، مانع ورود راهزن به دل آدمی میشود و بـا چنگـال خـود کـه نشانۀ قدرت و سلطۀ گربۀ شحنه است ، موش نفسانیات را شـکار مـیکنـد.