خلاصه ماشینی:
داستانها در نگاه اول سادهاند، اما به اقتضای تمثیل، ورای برداشتهای ابتدایی -یعنی تنها قسمت دیدهشدنی کوه یخی داستان که از آب بیرون و نمایان است- باید به سراغ معنا برویم.
داستانهای دارای شخصیتهای حیوانی اگرچه همواره برای مخاطب کودک جذابترین بوده است و بعد فانتزی، رؤیا و افسانه آن کودک را در مراحل اولیه آشنایی با دنیای داستاننویسی و داستانخوانی به وجد میآورد، اما این روزها به تکرار رسیده است.
اما چیزی که این داستانها را در خوانش اول - بدون در نظر گرفتن وجه کنایی یا تمثیلی آن- برای مخاطب کودک جذاب میسازد، تغییرات تراژیک، کمیک و ساختارشکنانه داستانها در روایت و قصهپردازی است.
حقیقت امری دستنیافتنی است و انسان تنها با شناختی اندک میتواند با توجه به وقایع آن با ادراک خودش بخشی از حقیقت را برای خود بازسازی کند؛ اما حقیقت اصلی دستنیافتنی است؛ زیرا هر کس با توجه به استعداد و توانمندیاش، موفقیت را برای خود معنی میکند.
گاه کنار آمدن با این تفاوتها آنقدر دشوار است که فرد دست به طغیان میزند و نمیپندارد که همین تمایزهای ذاتی او در تواناییها و ناتواناییهاست که میتواند عملکردی منحصربهفرد را در او ایجاد کند.
آیا شیر واقعا قصد فریب دادن حیوانات جنگل را دارد و بالاخره دمار از روزگارشان درمیآورد؟ داستان بدون ارائه نشانهای برای دریافت مفهوم رها شده است.
این داستان ماجرای ترس انسان از رسیدن به تمایلات اخلاقی ذاتیاش است.
آیا مخاطب کودک یا حتی نوجوان میتواند با ادراک ابتدایی خود از شهود، مسائل انتزاعی داستانها را دریافت کند و راه به درون داستان بیابد؟ / / ■ صالحی، آتوسا.