چکیده:
بحث «وحدت وجود» در عرفان و فلسفه اسلامی به عنوان بحثی پرمناقشه شناخته میشود. این بحث در حکمت متعالیه که محل تلاقی جریانات فکری پیش از خود بوده ، نیز به گونه ای جلوه گر شده است . یکی از پرسش های اساسی مطرح در این زمینه چگونگی راه یافتن این بحث به فلسفه اسلامی است ؛ پرسشی که در این مقاله برآنیم تا پاسخش را در بحثی نزد ابن سینا بیابیم که میتوان آن را «حقیت خدا» (انتساب حق به خدا) نامید. چنین به نظر میرسد که گرایش های قرآنی فیلسوفان اسلامی که بر طرح و بسط این بحث (حقیت خدا) نزد آن ها اثرگذار بوده ، باعث به وجود آمدن بحث تقابل «حق » و «باطل » در فلسفه اسلامی شده است ؛ بحثی که بعدها با عنوان تقابل «وجود» و «عدم » پی گرفته شده است . سرانجام ، تقابل حق و باطل در فلسفه اسلامی از نگرشی انحصارگرایانه در انتساب حق ، به معنای وجود، به خدا سر درآورده و در پایان به نسخه ای تلطیف شده از نظریه وحدت وجود نزد ملاصدرا ختم شده است .
خلاصه ماشینی:
با توجه به همین فرضیه شباهت واژگانی و روشی، بحث اصالت وجود در ملاصدرا و بحث حقیت خدا در ابن سینا توجیه میشود؛ در تمامی مواضعی که ملاصدرا در آن ها سعی دارد اصالت وجود را به اثبات برساند، به رغم عنوان مشهور بحث ، یعنی «اصالت وجود»، خبری از واژه هایی چون واژه «اصیل »، «اصالت » و دیگر مشتقات آن در متن عبارت های ملاصدرا در این زمینه نیست ، بلکه واژه هایی چون «حق »، «حقیقت »، «تحقق » و «متحقق » به کار گرفته شده است (همو، ١٣٨٣، ج ١، ص ٦٨؛ همو، ١٣٨٢ب ، ص ٩؛ همو، ١٣٨٦، ص ٥١٥؛ همو، ١٣٨٧ب ، ٢٦)١.
اکنون به خوبی مشخص میشود که ابن سینا ضمن طرح بحث حقیت خدا و توجیه آن ، علاوه بر دو معنایی که از حقیقت ارائه میکند و درنتیجه سیر بحث به سوی اصالت وجود را رقم میزند، با توجه به تقابلی که در همین بحث ، میان حق و باطل برقرار کرده ، رویکرد دیگری نیز به بحث حقیت خدا داده است که سر از وحدت وجود درمیآورد.
اما هم در عبارت فارابی و هم در عبارت ابن سینا شاهد چنین برداشت انحصارگرایانه ای نسبت به صفت حق درخصوص خدا هستیم و همان گونه که نشان داده شد، اگر نگوییم اکثریت ، دست کم برخی از فلاسفه اسلامی نیز با همین برداشت موافقت کرده و تا آنجا پیش رفته اند که تبیینی فلسفی از وحدت وجود در آثار ملاصدرا رقم بخورد؛ تبیینی که البته هرگز بیمخالف نبوده است .