چکیده:
میکل دوفرن، فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی، در رشته ای از آثار خویش، به ویژه مهم ترین اثرش به نام پدیدارشناسی تجربه زیبایی شناسانه، توصیفی منظومه وار از تجربه زیبایی شناسانه به دست داده است. این مقاله جهت گیری ای را بررسی می کند که به نظر می رسد مبنای پدیدارشناسی هنر او را تشکیل می دهد، و آن بر صدر نشاندن معنای اصیل و آغازین واژه استتیک/ زیبایی شناسی، یعنی ادراک حسی (aisthesis) به عنوان اصل لاینفک و جانشین ناپذیر تجربه زیبایی شناسانه است. دوفرن این کار را عمدتا با تفکیک میان اثر هنری و ابژه زیبایی شناسانه انجام می دهد. در این مقاله نشان داده شده است که این تفکیک نزد دوفرن چگونه به اصالت امر حسی در تجربه زیبایی شناسانه راه می برد. در عین حال، این نکته نیز شرح داده شده است که تاکید دوفرن بر حسیت و امر حسی در تجربه زیبایی شناسانه به معنای نفی یا دست کم گرفتن معنا یا عناصر شناختی در این تجربه نیست. با این حال، نزد دوفرن معنا یا عناصر شناختی تجربه زیبایی شناسانه در امر حسی درون ماندگارند و تنها در همین محمل آنی هستند که هستند. به عبارت دیگر، آنچه را «در» اثر هنری گفته می شود تنها «با» اثر هنری می توان گفت.
Mikel Dufrenne، French phenomenologist philosopher، has elaborated a systematic description of the aesthetic experience in some of his works، especially his most important book، The Phenomenology ofAesthetic Experience. This article addresses an orientation that outlines his phenomenology of art: giving priority to the original sense of the word "aesthetics"، i.e. perception (aisthesis) as the integral and irreplaceable element of the aesthetic experience. Dufrenne does this mainly by distinguishing aesthetic object from work of art. In this article، it is shown how this distinction leads to the originality of the sensuous (le sensible) in the aesthetic experience. At the same time، it is explained that Dufrenne's emphasis on sensibility and the sensuous in aesthetic experience is not meant to deny or underestimate the cognitive elements in the experience. However، according to Dufrenne، these elemens are immanent in the sensuous and could not be found and grasped without it. In other words، what can be said "in" work of art، can be said only "by" work of art.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله جهت گيرياي را بررسي ميکند که به نظر ميرسد مبناي پديدارشناسي هنر او را تشکيل مي دهد، و آن بر صدر نشاندن معناي اصيل و آغازين واژه استتيک / زيباييشناسي، يعني ادراک حسي (aisthesis) به عنوان اصل لاينفک و جانشين ناپذير تجربه زيباييشناسانه است .
در عين حال ، اين نکته نيز شرح داده شده است که تاکيد دوفرن بر حسيت و امر حسي در تجربه زيباييشناسانه به معناي نفي يا دست کم گرفتن معنا يا عناصر شناختي در اين تجربه نيست .
چنان که شرح خواهم داد، دوفرن اين انديشه را عمدتا با تفکيکي اساسي در پديدارشناسي خويش پيش ميبرد: تفکيک اثر هنري از ابژه زيباييشناسانه ، ابژه اي که مفهوم مهم ديگري به نام اجرا را در پديدارشناسي هنر او وارد ميکند.
(ويژه نامه پديدارشناسي) دوفرن دليل ديگري نيز براي ترجيح رويکرد خود ميآورد: پرداختن به تجربه خلاقانه هنرمند يا نابغه هنر خود موقوف به مواجهه با اثر يا آثار او در بستر تجربه زيباييشناسانه است و از اين حيث ، اثر و تجربه آن به نوعي تقدم دارند.
وجه ديگري که دوفرن براي اين تمايز ذکر ميکند اين است که همه ابژه هاي زيباييشناسانه ، اثر هنري نيستند.
گذار از اثر به ابژه زيباييشناسانه است که اهميت مفهوم امر حسي( the sensuous/le sensible) و به بيان ديگر معناي اصيل و آغازين استتيک در پديدارشناسي هنر دوفرن را به قوت عيان ميکند.