چکیده:
آیا امام مهدی( عالم را مدیریت میکند؟در نوشتار پیش رو این فرضیه تأیید میشود که به جز شأن هدایت معنوی که غیبت و حضور امام در آن نقشی ندارد و همیشه برقرار است، سایر شئون امام در عصر غیبت به دلیل پنهانزیستی تنزل مییابد و در عرصهای محدودتر و با شعاعی کمفروغتر توسط فقها انجام میپذیرد. بنابراین، مدیریت امام مهدی( بر عالم، اثباتشدنی نیست. از سوی دیگر، اگر مراد از مدیریت عالم توسط آن حضرت، نقشی باشد که امام از جهت وساطت فیض بر عهده دارد _ گرچه مدیریت به این معنا قابل اثبات است _ اما مدیریت به این معنا که آن حضرت برای مدیریت حوادث عالم به صورت مطلوب خود ارادهای ویژه اعمال میکند و خود اسباب و شرایط را برای تحقق آن فراهم مینماید و با دخالت مستقیم خود بر ارادههای انسانی _ که چهبسا وجود آنها مانع تحقق رخداد مورد نظر میشد _ غلبه کند و آنها را به سمت و سوی مورد نظر خود جهت دهد، قابل اثبات نیست.
خلاصه ماشینی:
"پرسشی که در این جا شکل میگیرد این است که با توجه به دومین اصل یادشده، کدامیک از مسئولیتهای امامت از عهده امامانی که در عصر فشار و خفقان زندگی میکردند برداشته شده بود و انجام کدامیک از مسئولیتها در عصر خفقان برای ائمه میسور بود؟ بر اساس آنچه از علامه طباطبایی نقل شد، امام سه مسئولیت مهم دارد: مسئولیت زمامداری و حاکمیت جامعه اسلامی، مسئولیت بیان معارف و احکام اسلامی و مسئولیت رهبری و ارشاد حیات معنوی انسانها.
سید محمد صدر در اینباره مینویسد: رفتاری که متصور است از امام مهدی( صادر شود دو گونه است: رفتاری که از آن حضرت با عنوان حقیقی حضرت صادر میشود، به صورتی که و لو پس از تمام شدن آن عمل بتوان آن را به حضرت نسبت داد و رفتاری که از آن حضرت صادر میشود، در حالی که مجهولالحقیقه هستند و در جامعه به عنوان یک فرد عادی و با شخصیتی ثانوی و با نامی دیگر و با شغل و مکانی که جلب توجه نمیکند زندگی میکند، اما اقدام امام با عنوان حقیقی خود به اجرای تکالیف اسلامی پیشگفته حالش همان است که گفته شد و توضیح داده شد که ممکن نیست امام مهدی( شرعا مکلف به انجام این تکالیف باشد، مگر اقداماتی که مرتبط با دو قسم اخیر از تکالیف امام باشد _ یکم.
اگر هم مقصود، مطلب نخست باشد، افزون بر اینکه حاصل آن رضایت امام به آن عمل است و نه مدیریت آن از سوی امام، آن نیز به کلیتش قابل دفاع نیست؛ چرا که رضایت امام مهدی( به ولایت فقیه نهایت چیزی را که میتواند ثابت کند این است که آنچه ولیفقیه با اجتهاد خود به آن حکم میکند، هرچند در اجتهادش صائب نباشد، مورد تأیید امام است؛ اما اینکه هر اقدامی که در دولت تحت حاکمیت ولی فقیه انجام میشود مورد تأیید امام است و بلکه توسط آن حضرت مدیریت شده است، هیچ دلیلی آن را تأیید نمیکند."