چکیده:
از جمله نوآوری های فلسفی حکیم سبزواری سخنان او در مسئله اتحاد عاقل و معقول (اتحاد
عالم و معلوم) است. یکی از این نوآوریها ادلهای است که او به ابتکار خویش برای اثبات ای ن
نظریه اقامه کرده است. این مقاله به گزارش، تحلیل و بررسی استدلالهای وی اختصاص دارد
که بر اساس مقایسة موجود ذهنی با موجود خارجی، تجددات و تبدلات اخروی، عاقل بودن امور
مجرّد، مشاهدة عقول عرضی، مشتق و مبدا اشتقاق، مفیض مدرکات بودن نفس ، و یک ی بودن
وجود فی نفسة معقول و وجودش برای عاقل اقامه شده اند . ای ن دلی له ا اگرچه خالی از
اشکال هایی همچون مبتنی بودن بر مبناهای متعارض یا اختلافی نیستند، بیگمان در پیشبرد
این مسئله و تبیین بهتر نظریه اتحاد عاقل و معقول اثرگذار بودهاند.
Among Sabzawari’s philosophical achievements are his achievements related to proving the union of the intellect with the intelligible (the knower and the known). He has presented his own arguments to prove this theory. This article studies his arguments that are based on comparing mental being with external being, the changes that occur in the next world, the intelligibility of the immaterial beings, observing latitudinal intellects, deriving and the source of deriving, soul as the giver of perceptions and the unity between the ineligible’s being in itself and its being for its knower. Though these arguments cannot avoid certain objections such as being based on contradictory foundations, they pave the ground for a better understanding of the theory of the union of the knower with the known.
خلاصه ماشینی:
"حکیم سبزواری نیز که از پیروان حکمت متعالیۀ صدرالمتألهین به شمار میآید، از نظریۀ اتحاد عاقل و معقول سخت دفاع کرده است، ولی چنین نیست که وی صرفا به تکرار سخنان صدرالمتألهین در این زمینه پرداخته باشد، بلکه او افزون بر سهم بزرگی که در شرح و تبیین این نظریه دارد، نوآوریهایی نیز در نقد و بررسی برهان تضایف (مهمترین برهان صدرالمتألهین در این مسئله)، اقامۀ ادلهای ابتکاری برای اثبات این نظریه، و نیز ارائۀ تصویری جدید از اتحاد عاقل و معقول داشته است.
3. یکی از اشکالهای این دلیل آن است که اضافۀ اشراقی دانستن صورتهای ادراکی، و نفس را فاعل مفیض آنها به شمار آوردن، با یکی دیگر از مواضع حکیم سبزواری در مبحث اتحاد عالم و معلوم ناسازگار است و آن اعتماد او بر برهان ماده و صورت برای اثبات اتحاد عالم و معلوم، و دفاع از آن است (صدرالدین شیرازی، 1981م، ج3، ص320-321، تعلیقه سبزواری؛ سبزواری، 1379، ج2، ص148-149).
اگر آنگونهکه در انتهای استدلال حکیم سبزواری آمده، عقل فعال مفیض معقولات تفصیلی باشد، میتوان با استفاده از این قاعده که معطی کمال نمیتواند فاقد آن کمال باشد، اتحاد عقل فعال را با معقولات (بهنحو اتحاد حقیقت و رقیقت) اثبات کرد، ولی نکته آنجاست که چگونه میتوان با استفاده از این قاعده، اتحاد نفس را نیز با معقولات به اثبات رساند؟ دلیل هفتم: یکیبودن وجود فینفسۀ معقول و وجودش برای عاقل پیشتر اشاره کردیم که حکیم سبزواری در حواشی جلد سوم اسفار، از برهانی که صدرالمتألهین برای اثبات اتحاد عاقل و معقول اقامه کرده (برهان تضایف) دو تقریر به دست داده، و معتقد است در واقع کلام صدرالمتألهین در اسفار دربردارندۀ دو برهان است که تنها در دومی از قاعدۀ تکافؤ متضایفین استفاده شده است."