چکیده:
کتاب ما ایرانیان، زمینهکاوی تاریخی و اجتماعی خلقیات ایرانی، با هدف معرفی خلقیات ایرانی بر اساس بررسی و مطالعه تاریخی و اجتماعی صاحبنظران ایرانی و خارجی مبتنی بر روشهای مختلف و از مداخل گوناگون تالیف شدهاست.نویسنده ضمن بررسی آثار متعدد پژوهندگان و نویسندگان و نیز استفاده از یافتههای خود از یک پیمایش در میان اعضای هیئت علمی دانشگاههای سراسر کشور میکوشد پیچیدگیهای شکلگیری این خلقیات و نیز درک و تفسیر آنها را به ما یادآور شود. او برای خاطرنشان کردن این گزاره بر اهمیت روششناسی و معرفتشناسی پویا و انعطافپذیر تاکید میکند و از طریق بررسی نسبت میان خلقیات با محیط منطقهای و جهانی، نهادها و سازمانهای اجتماعی و کدهای رفتاری در حوزههای گوناگون به دستهبندی و تحلیل این خلقیات میپردازد.نویسنده ضمن پرهیزدادن ما از ذاتپنداری برای این خلقیات، به اتکای تاکیدش بر سودمندی نظریهبازی در تبیین آنها و رویکردهای سیستمی، نهادی و تعامل عاملیت و ساختار به ارائه یک الگوی چهارسطحی تحلیل شامل «نهادها و ساختارها»، «عاملیت انسانی»، «محیط منطقهای وجهانی» و «وقایع و رویدادها» میپردازد. او نتیجه میگیرد که اصلاح نهادی دولت، آموزش وپرورش، مالکیت، مناسبات تولید و روابط کار مهمترین گام برای تحول در خلقیات ایرانیان است. نویسنده اضافه میکند که رفتارهای تازه به نهادهای تازه نیاز دارند و ما نیازمند رویکرد شبکهای و طراحی آهسته و پیوسته، همهجانبه و مشارکتجویانه الگوهای رفتاری نه صرفا نخبهگرایانه و مدرن، بلکه عمومی هستیم تا به خلقیاتی مطلوب دست یابیم.
خلاصه ماشینی:
ترمینولوژی و کاربرد مفاهیم علمی استفاده و اقتباس از مفاهیم، اصطلاحات، تعابیر و تفاسیر علمی برآمده از محیطهای آکادمیک کشورهای صنعتی و پیشرفته در جوامعی با تفاوتهای آشکار از نظر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی همواره باید بهصورتی تردیدآمیز، محتملالوقوعی و نیز توجه به معانی بافتی و زمینههای اجتماعی و الزامات و شروط ساختاری جامعه صورت گیرد؛ به عنوان مثال، اصطلاحات نخبه (elite)، عاملیت انسانی (agency) یا حتی نظریه (theory) که در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفته باید با تأکید بر این امر باشد که هیچ یک از این پدیدهها در ایران به شکل کاملا عینی (آنطور که یک محقق غربی میفهمد و با گفتمان علمی جامعه انطباق دارد) بهمنصۀ ظهور نرسیدهاند و درک نشدهاند.
تاریخ مکتوب ایران بسیار ضعیف است و این امر سندیت مطالب و ادعاها و گزارشهای علمی را در مستندات داخلی تحت تأثیر قرار میدهد؛ به عنوان مثال هیچ مورخ و محقق معتبری برای انجام تحقیقات تاریخی، بهویژه در خصوص خلقیات ایرانی وجود ندارد که بتوان به ضرس قاطع به او استناد کرد و کار پژوهشی حاضر نیز از این نظر فاقد سندیت تاریخی و اعتبار علمی است.
این ایراد ازآنرو برجسته میشود که بر اساس ضعفهای اساسی در نظام آموزش عالی (که نویسنده کتاب مورد نقد بهتر از هرکسی آنها را میداند) صلاحیت علمی لازم و کافی بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاههای علوم انسانی و اجتماعی ایران نیز در این زمینهها قابل تردید است، چه رسد به فارغالتحصیلان رشتههای غیر انسانی و اجتماعی که بهاحتمال زیاد ظرفیت تخصصی و تحلیلی داوری در یک حوزۀ پیچیده اجتماعی، مانند خلقیات ایرانی را ندارند.