چکیده:
نسبت دولت و فرهنگ، همواره از مهمترین و مناقشه-انگیزترین مباحث در سیاستگذاری فرهنگی بوده است. دیدگاه های مختلفی نیز به فراخور مبانی و اصول خود، سعی در پاسخ به این مساله داشته اند؛ پاسخ هایی که در طیفی از رویکردهای حداکثری و تصدی گرایانه تا رویکردهای حداقلی و حمایت گرایانه قرار می گیرند. اماآنچه که قبل از پاسخ به این سوال باید روشن نمود، تبیین صورت دقیق مساله دولت و فرهنگ است. در این مقاله بر اساس مدل 3مرحله ای سیاستگذاری(تدوین، اجراء و ارزیابی)، مطالعات کتابخانه ای و گفتگو با صاحبنظران حوزه فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی، به تبیین صورت مساله در مرحله اول؛ یعنی مرحله تدوین و سوالی که باید بدان پاسخ گفت، پرداخته می شود. در پاسخ به سوال طرح شده، استعاره «شیب اجتماعی» به عنوان راهبرد دولت در سیاستگذاری فرهنگی معرفی می گردد.
The relation between the state and culture has always been the subject of hot disputes in cultural policy-making. In proportion to their principles، various views have sought to provide answers to the problem. These answers range from maximal approaches، claiming that they have right to take charge of the affairs، to the minimal approaches، taking the supportive position. However، before providing an answer to the problem، it is plausible to make clear what state and culture are. In this article، on the basis of a three-phase policy-making (formulation، enforcement، assessment)، as well as the library research method، and interviews with the authorities and experts in the field of culture and cultural policy-making، an attempt has been made to touch on the first item of the phases، i.e. formulation and the question which has to be answered. In answering to the question raised، the metaphor ‘social slope’ as the state strategy in policy-making is introduced.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله بر اساس مدل 3مرحلهای سیاستگذاری(تدوین، اجراء و ارزیابی)، مطالعات کتابخانهای و گفتگو با صاحبنظران حوزه فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی، به تبیین صورت مسأله در مرحله اول؛ یعنی مرحله تدوین و سؤالی که باید بدان پاسخ گفت، پرداخته میشود.
البته باید توجه داشت این مطلب که هر موضوعی ابعاد فرهنگی دارد، بدین معنا نیست که تقسیم کار بین بخشهای مختلف دولت و تشکیل وزارتخانههای گوناگون که هر یک عهدهدار وظایف خاصی هستند، نادرست است، بلکه نگاه بعدی به مسائل، باعث افزایش توجه سیاستگذاران به ابعاد و پیامدهای مختلف تصمیماتشان بر فرهنگ جامعه خواهد شد؛ موضوعی که در سالهای اخیر از آن به «پیوست فرهنگی» یاد میشود.
آنچه در این تحقیق مد نظر است، تبیین صورت مسأله در مرحله اول؛ یعنی نسبت دولت و فرهنگ در مرحلة تدوین سیاستهای فرهنگی میباشد.
حال که دو بعد مسأله روشن شد، میتوان صورت مسأله در سطح اول را بدین شکل مطرح نمود: با توجه به اینکه دولت، نه تنها به صورت غیر ارادی در تدوین سیاستهای فرهنگی به منظور تغییر یا اصلاح امور فرهنگی دخالت مینماید، بلکه حتی حق و وظیفه هدایت و اصلاح فرهنگ جامعه را نیز برعهده دارد، چگونه این حق و وظیفة خود را ایفاء نماید که با اختیار و آزادی افراد در انتخاب مسیر هدایت یا گمراهی تعارض پیدا نکند؟ هر چند هدف تحقیق حاضر پاسخ به این مسأله نیست، بلکه به دنبال تبیین صحیح صورت مسأله جهت نیل به پاسخی مناسبتر و دقیقتر است، اما اجمالا در پاسخ بدین سؤال، میتوان از استعاره «شیب» استفاده نمود.