چکیده:
رویکرد تطبیقی به مسائل و آموزههای فقهی از منظر مذاهب مختلف موجب تمییز وجوه افتراق و اشتراک همچنین پیدایش نقاط ضعف و قوت هر یک از دیدگاهها میشود. یکی از مسائل مهم مورد اختلاف در مذاهب فقهی بحث نافرمانی مدنی از حاکم جائر است. پذیرش یا رد این مسئله تاثیرات زیادی بر تحولات سیاسی– اجتماعی جوامع اسلامی دارد. در فقه سیاسی شیعه نافرمانی از حاکم جائر امری لازم به شمار میرود. این امرموجب شکلگیری جنبشها و حرکتهای تهاجمی علیه استبداد داخلی و حکام جائر از جمله تکوین انقلاب اسلامی در جوامع شیعی شده است. بالعکس در فقه سیاسی اهل سنت نافرمانی از حاکم جائر امری مذموم و حرام و اطاعت از وی واجب است. گرچه نظریههای نادر مخالفی نیز در میان فقهای اهل سنت وجود دارد، اما به دلایل تاریخی این نظریه وجه غالب به خود گرفته است. این تلقی عمدتا مانع شکلگیری انقلاب و مبارزات سیاسی گسترده علیه استبداد داخلی در جوامع سنی مذهب شده است. این مقاله در صدد است مسئله نافرمانی مدنی را با نگرش فقهی و توام با رویکرد تطبیقی بررسی کند
A comparative approach towards the issues and the jurisprudential instructions in view of diverse religions can lead to the elucidation of the different and similar aspects along with the advent of the weak and strong points of each view. One of the significant issues being disagreed upon among the jurisprudential religions is the matter of civilly disobeying the tyrant ruler. The acceptance or rejection of this issue has a great impact on the political – social alterations of Islamic societies. According to the political thought of Shi’ah, it is essential to disobey the tyrant ruler. This issue has led to the development of movements as well as assertive actions against the internal dictatorship and tyrant rulers such as the initiation of Islamic Revolution in Shiite societies.
On the contrary, in the Sunnite political jurisprudence, this disobedience is considered a forbidden and reproached matter. In spite of the existence of a variety of opposite ideas among the Sunnite jurisprudents, this idea is dominant due to the historical reasons.
This interpretation is a hindrance towards the development of Revolution and the extended political fights against the internal dictatorship in Sunnite societies.
This article is to study the issue of civil disobedience through a jurisprudential view together with a comparative approach
خلاصه ماشینی:
"شیخ صدوق، 1378 ق، ج2، ص43 و 19) در مجموع از این روایات بر میآید که اگر حاکم از اوامر الهی سرپیچی کند، نباید از او اطاعت نمود، اما در برخی روایات اطاعت از چنین حاکمانی به کلی نفی شده است؛ برای مثال در روایتی از علیبنابیطالب( آمده است نباید کسی را که معصیت خدا کرده است اطاعت کرد، فقط اطاعت خدا و پیغمبر و ولات امر واجب است.
آنچه بیان شد ادله حرمت اطاعت از حاکم جائر در فقه سیاسی شیعه بود که البته دلایل بسیار دیگری از جمله آیات و روایات مرتبط با نفی طاغوت، آیات و روایات دال بر مسئله امر به معروف و نهی از منکر، سیره امام حسین و دیگر ائمه( و سیره مسلمانان وجود دارد که عموما دلالت بر مبارزه با حاکم جائر دارند و به مفهوم اولویت شامل این مبحث میشود، اما به دلیل آنکه موضوع تحقیق جداگانه است، از بیان آنها پرهیز میشود و به بررسی مسئله از منظر فقه سیاسی اهل سنت میپردازیم.
نکتة اول آنکه اغلب فقهای اهل سنت از جمله ابنتیمیه از طرفداران نظریه اطاعت از حاکم جائر بودند و اعتقاد داشتند در برابر چنین حاکمانی باید صبر و تحمل نمود؛ حال چرا ابنتیمیه به مبارزه با حکام جائر فتوا داده است؟ پاسخ این مسئله را باید در کتاب الفتاوی الکبری ابنتیمیه جستجو کرد و نباید آنرا دلیل بر تناقضگویی وی پنداشت؛ زیرا وی در این کتاب ابتدا فتوی به کفر حاکمان مغول داد و کافربودن آنها را ثابت نمود، سپس فتوای جهاد علیه آنها را صادر کرد."