چکیده:
تراژدی بازگوکننده رنج ها و مصایب عمیق زندگی انسانی است و در آثار تراژیک یونان باستان ،تضاد فرد با تقدیر بی رحم خدایان موضوع اساسی آن را تشکیل می دهد.تراژدی رستم و سهراب جدال انسان با سرنوشت است ؛تراژدی های شاهنامه قابلیت آن را دارند که بر صحنه اجرا شوند اما برای این هدف نوشته نشده اند؛در هرحال تراژدی یک مضمون است که می تواند هم به صورت یک هنر عینی(نمایش )و هم به صورت یک هنر روایی (حماسه )عرضه شود. این مقاله بیانگر آن است که برخی داستان های غم انگیز شاهنامه نظیر رستم و سهرابتراژدی است و هر چند در برخی موارد با آنچه ارسطو درباره تراژدی گفته ، منطبق نیست ،اما مضمون و بسیاری اجزای تراژدی را به خوبی تبیین کرده است .
خلاصه ماشینی:
"ژرف ساخت فلسفی تراژدی، جدال انسان و خدایان و رفتار معنوی انسان در برابر رب النوع ها و اراده انسان در برابر اراده ی خدایان است ؛ هر تراژدی هستی خاموش مرگ را به اندیشه ی ما برمی گرداند و سند محکومیت ما را می خواند و گریز ناپذیری سرنوشتی را که خدایان برای آدمی تعیین کرده اند بیان می دارد و در برابر این درد، طریق تسلیم و رضا پیش نمی گیرد و انسان را به سنجش نیروی خود فرا می خواند تا خویشتن را بهتر بشناسد و در نبرد با خدایان و تقدیر سرچشمه های زندگی را کشف کند و در برابر سرنوشت جبری، عدالت خدایان را به سخره گیرد و در حقارت خویش به درد بنگرد.
ارسطو تعریف خود را با توجه به تراژدی های یونان باستان ارائه داده است و تراژدی را بیشتر بیان مصائب و رنج های انسان به شیوه دراماتیک و هنر نمایشی مطرح می کند، چنین تعریف و بیانی از تراژدی خیلی نمی تواند بر تراژدی های شاهنامه که نوعی روایی است اطلاق گردد اما علی رغم این مساله همانطور که پیشتر اشاره شد مفهوم تراژدی و موضوع اساسی آن در تراژدی های شاهنامه دیده می شود صرف نظر از برخی ویژگی ها و نمایشی نبودن آن ."