چکیده:
یکی از مباحث مهم اقتصادی در دهه های اخیر بحث نقش سرمایه انسانی در فرآیند رشد اقتصادی است .
ازجمله عوامل تاثیرگذار در زمینه اختلاف بین نرخ رشد اقتصادی کشورها علاوه بر تفاوت در سرمایه فیزیکی، اختلاف در به کارگیری استعدادهای نیروی انسانی میباشد. در قرن بیست و یکم نیز، رقابت در صحنه جهانی ابعاد تازه ای یافته و تلاش برای بهبود بهره وری، پایه اصلی این رقابت را تشکیل میدهد.
بررسی عملکرد کشورهایی که در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته اند، حکایت از آن دارد که اکثر این کشورها، این رشد را عمدتا از طریق عنصر افزایش بهره وری " انسان به عنوان سرمایه " بدست آورده اند.
واقعیت این است که در جهان امروز انسان به عنوان عنصر اصلی توسعه محسوب می گردد و عامل نیروی انسانی بیش از هر چیز دیگر اهمیت دارد؛ بطوری که اقتصاددانان معتقدند آنچه در نهایت خصوصیت روند توسعه اقتصادی و اجتماعی یک کشور را تعیین میکند، منابع انسانی آن کشور است و از این لحاظ منابع انسانی بر سایر منابع نظیر پول یا تکنولوژی برتری دارد. سرمایه انسانی یکی از مهم ترین ابعاد و ظرفیت های موجود در رشد اقتصادی است که در رفع نابرابریها نقش عمده ای دارد و با توجه به اینکه سرمایه انسانی به عنوان یکی از مهم ترین عوامل موثر در رشد اقتصادی می تواند نقش چمشگیری در توسعه داشته باشد، لذا، مقاله حاضر با هدف بررسی نقش راهبردی سرمایه انسانی در هزاره سوم به بررسی اهمیت تاثیر این سرمایه گذاری از طریق آموزش به عنوان راهبرد قطعی این مهم در دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی اشاره خواهد داشت .
خلاصه ماشینی:
"(امانی، ١٣٨٩: ١٠٣) مطالعات متعدد نیز موید این واقعیت است که جوامعی توسعه می یابند که علاوه بر منابع و ذخایز طبیعی و سرمایه های مادی و فیزیکی، از منابع انسانی قابل توجهی برخوردار باشند؛ در واقع در این سال ها کشورهائی به رشد بیشتر اقتصادی نائل آمده اند که نیروی کار تحصیل کرده ، ماهر، با کفایت و در یک کلام از "سرمایه انسانی " کافی و مناسب بهره مند بوده اند (عمادزاده ، ١٣٩١: ٣٨).
(رجبی و همکاران ،١٣٩١: ١٠٢) امروزه اکثر اقتصاددانان بر این باور هستند که کمبود سرمایه گذاری در سرمایه های انسانی عامل اصلی پایین بودن سطح رشد اقتصادی در کشورهای درحال توسعه است و تا زمانی که این کشورها با استفاده از دانش ، سطح مهارت های حرفه ای را ارتقاء ندهند، بازدهی و کارایی نیروی کار و سرمایه در سطح نزولی باقی خواهد ماند و رشد اقتصادی به کندی و با هزینه های سنگین صورت می پذیرد.
با تأکید بر اهمیت اقتصادی و اجتماعی تئوری سرمایه انسانی، بکر (١٩٩٣) متذکر شد که بیشترین ارزش تمامی سرمایه ، سرمایه گذاری روی انسان است (others،2011,267 &Marimuthu ) با ورود مفهوم سرمایه انسانی در اوایل دهه ١٩٦٠ شولتز٢ (پدر نظریه سرمایه انسانی) معتقد بود که نقش بهبود کیفیت نیروی کار که از طریق سرمایه گذاری در سرمایه انسانی حاصل میشود، به عنوان یکی از عوامل موثر بر رشد اقتصادی فراموش شده است (آل عمران و همکاران ، ١٣٩١: ٤٢) ."