چکیده:
فعاليت هاي كارآفرينانه در درون سازمان با عنوان«كارآفريني سازماني» از ملزومات بقا سازمان در جهان متغير امروزي است و «سكوت سازماني» به عنوان عاملي تاثيرگذار بر روند برنامه ها، اهداف و عملكرد سازماني بشمار مي رود. در اين راستا، اين مقاله به پيش بيني تاثيرگذاري مولفه هاي سكوت سازماني (عوامل مديريتي، عوامل سازماني، عوامل اجتماعي و عوامل فردي) بر ايجاد و تقويت فعاليت هاي كارآفرينانه در درون سازمان مي پردازد. بدين منظور، با توجه به پيشنيه پژوهش، مدلي مفهومي براي تبيين روابط ميان متغيرهاي پژوهش مورد سنجش قرار گرفت. روش پژوهش توصيفي پيمايشي و از نوع كاربردي است. جامعه آماري پژوهش را 495 نفر كارشناسان، مديران و اساتيد دانشگاه آزاد نجف آباد تشكيل داده اند و با استفاده از روش تصادفي ساده، داده هاي مورد نياز از 157 نفر ايشان گردآوري شد. ابزار گردآوري داده در اين پژوهش پرسشنامه محقق ساخته اي است كه ضمن تاييد روايي صوري و روايي سازه آن، از پايايي مطلوبي (ضريب آلفاي 77 درصد) برخوردار بوده است. جهت پردازش داده ها از روش تحليل معادله هاي ساختاري استفاده شد. نتايج بدست آمده ضمن تاييد مدل برازش شده، تاثيرگذاري معكوس مولفه هاي سكوت سازماني بر كارآفريني سازماني را مورد تاييد قرار داده است. بدين معنا كه نتايج نشان دهنده آن است كه سكوت سازماني به عنوان مانعي در ايجاد و تقويت كارآفريني سازماني بشمار مي رود.
خلاصه ماشینی:
"بر اساس نظرهای پاسخ دهندگان میزان وجود عامل سازمانی در سازمان بالاتر از حد متوسط (٣/٥٥) بوده است که می تواند به عنوان هشداری به سازمان در نظر گرفته شود و پیشنهادهایی در خصوص رفع این معزل را به همراه داشته باشد: - استقرار سیستم بازخورد مثبت و منفی توامان از پایین به بالا در سازمان؛ - ایجاد امکانات و تسهیلات لازم برای ارایه نقد و پیشنهاد در پرتال کارکنان سازمان، پیگیری و نظرهای مادام به صندوق های انتقادها و پیشنهادها و استفاده از آن به شیوهای مدرن برای مثال سیستم صدای مشتری؛ - تقویت سیستم ترغیب و تشویق کارکنان نسبت به ارایه نظرهای نوآورانه و ایده های خلاقانه در ارایه بهینه خدمات به دانشجویان؛ نتایج فرضیه فرعی سوم ؛ همبستگی منفی ٤٥ درصدی میان عوامل اجتماعی و کارآفرینی سازمانی نشان دهنده وجود رابطه معکوس ٤٥ درصدی میان عوامل اجتماعی سکوت سازمانی و کارآفرینی سازمانی است به این معنا که همنوایی افراد با باورها و نظرهای افرادی که دارای سطح آگاهی و داده های بیش تر می باشند و یا جایگاه سازمانی بالاتری دارند منجر به خودداری در ابراز نظرها و باورهای کارکنان می گردد؛ هم چنین ، گرایش افراد به پذیرفتن مسئولیت کم تر در هنگام مشارکت میان همکاران و نیز ایجاد جو گروه اندیشه در سازمان که با داشتن مزیت های منحصر به فرد تصمیم گیری های گروهی خطر خودداری افراد در ابراز نظرهای مخالف رهبران گروه را تقویت می کند؛ موردهای ذکر شده به عنوان مانعی در ارایه اندیشه های نوین و ایده های خلاقانه و در نهایت ، همسویی کارکنان در پیمودن مسیر فرآیندی کارآفرینی درون سازمان تلقی می گردد."