چکیده:
تقطیع تاریخ معماری ایران به پیش و پس از اسلام، امری اعتباری است که اگرچه روزگاری زاینده و کارآمد بود، اکنون به قالبی تکراری بدل شده است. ازجمله پیامدهای این تقطیعِ قالبی غفلت از معماری، خود برهۀ گذار از دورۀ ساسانیان به دوران اسلامی است. پی بردن به گسستگیها و پیوستگیهای حقیقی در فرهنگ ایرانی در این سوی و آن سوی این مرز، نیازمند تحقیق و تدقیق بیشتر است؛ تحقیقی که ناگزیر باید از مفروض نگرفتن وجود این مرز آغاز شود. انسانها پیش و پس از معماری و در هنگام معماری کردن به آن میاندیشند و دربارۀ آن سخن میگویند. سخن گفتن ایشان دربارۀ معماری گواهِ فهم آنان از معماری است. مفهوم معماری امری ثابت و بیزمان نیست و در طی تاریخ دگرگون میشود. از راههای شناخت معماری ایران در برهۀ گذار، تحقیق دربارۀ مفهوم معماری در این دوره است؛ آنچنانکه در سخن ایرانیان آشکار شده است. در این تحقیق، ضمن معرفی تاریخ مفهومی و پیشنهاد وارد کردن آن به مطالعات معماری ایران، به تاریخ مفهومی معماری ایران در برهۀ گذار میپردازیم. کار تاریخ مفهومی معماری برهۀ گذار را از واژهها و الفاظ آغاز میکنیم؛ اما در آن بازنمیمانیم، بلکه به واژهها و معانی و حوزههای معنایی بهمنزلۀ مدخلی برای شناخت تغییر و تحول فرهنگیِ معماری مینگریم. منابع اولیۀ این تحقیق منابع پهلوی و فارسی و عربی، از اواخر دورۀ ساسانیان تا اوایل دوران اسلامی است. رویکرد آن تاریخ مفهومی و چهارچوب نظری آن نظریۀ حوزههای معنایی است. در این تحقیق، روشن میشود که مردم ایرانزمین در برهۀ گذار از حوزۀ معنایی معماری، با مقولۀ معنایی آبادانی یاد میکنند و تلقی آنان از معنای آبادانی اعم از تلقی امروزی ما از معماری است. همچنین آشکار میشود که با ورود اسلام به ایران، در این حوزۀ معنایی، تغییری اساسی رخ نداده است.
The common division in Iranian architectural history to two separate periods - pre-Islamic and Islamic - which was once efficient، has gradually lost its motivating power. Such a cliché had consequences including disregarding the architecture of the very transitional era from the late Sassanid to the early Islamic period. Understanding the real changes، evolutions، breaks، and continuity in the two sides of the supposed historical border requires more inquiry and research; a research that should begin with eliminating the border. Human beings think about architecture before، during، and after practicing it. They speak about it; and their words are evidences of their understanding of architecture. The concept of “architecture” is not constant and timeless. It changes during history; and its changes reveal themselves in the language. In this article، after introducing “conceptual history” and its benefits for Iranian architectural studies، we study the conceptual history of the architecture of the transitional era. We take lexical and etimological methods in defining semantic fields and categories of architecture in the era as a way toward understanding the cultural changes and evolutions of architecture. Our primary sources are in three languages: Pahlavi (Middle Persian)، Persian (New Persian/ Dari)، and Arabic. By the conceptual history of architecture of the transitional era from the late Sassanid to the early Islamic period، we will show that the concept of architecture in the era revealed in the term ābādāni، did not bear any radical changes. Of course the concept of architecture as ābādāni is far from the modern concept of architecture، despite including it.
خلاصه ماشینی:
"در این نوشته ، مقصود ما تأمل تاریخی است ؛ یعنی تأمل در مفهوم معماری در ایران در برهه ای از زمان آن چنان که در نوشته های ایرانیان (به فارسی و عربی) آشکار شده است و بدان نحو که به کار فهم و نشان دادن تغییر یا تحول زبان مربوط به معماری بیاید.
در این معنا، آبادان یعنی زمین مزروع و ناآبادان و ویران یعنی زمین کشت نشده و موات که معطل و بیکار مانده است ؛ مثلا در آنچه در متون برهۀ گذار دربارة انوشیروان نقل شده ، نمونه های آبادان کردن و آبادانی در این معنا بسیار است : [انوشیروان ] مر کشتاورزان را بفرمود تا هیچ زمین بیکار نماند و هرکه تخم نداشت از خاصۀ خود فراداد و هر کجا زمین ویران بود فرمود تا آبادان کردند و هر زنی شوی که نداشت و او را به شوی حاجت بود به شوهر دادندش (بلعمی ١٣٧٤، ٦٨٥).
در نظر مردم برهۀ گذار، وقتی که در جایی بنا یا شهری می ساختند، آن جایگاه آبادان شده بود؛ مثلا در این نمونه ، علاوه بر کشت و ورز زمین ، بنا نهادن را مصداق آبادانی دانسته اند: «ابراهیم آن سر چاه استوار کرد و آن جایگاه آبادان کرد و عمارت میکرد و کشت و ورز میکرد، و گوسفندان را بسیار جمع کرد و از هر جای روی بدان جانب نهادند و هر کی عمارتی میکرد و بنایی مینهادند تا شهر بزرگ گشت » (طبری ١٣٥٣، ج ٢: ٤٩١)."