چکیده:
این مقاله با روشی تحلیلی به بررسی شروط توجیه در باورهای تجربی میپردازد. در این مقاله، نشان میدهیم که نظریات انسجامگرایی و مبناگرایی در توجیه این باورها ناتماماند. پس از بررسی این دیدگاهها، نظریهی جدیدی در توجیه این باورها ارائه خواهیم کرد. در این نظریه، کوشیدهایم تا کاستیهای نظریات مختلف در توجیه این باورها را برطرف سازیم. این نظریه هرچند با پیشفرض درونگرایی این نظریات در توجیه برساخته شده است، خواهیم دید که میتوان از این نظریه حتی با پذیرش برونگرایی در توجیه نیز دفاع کرد.
خلاصه ماشینی:
"حتی اگر به فرض محال ، بتوانیم توانایی های مختلف افراد در توجیـه باورهایـشان را در پرتو چنین معیاری تشخیص دهیم ، با افراد مفروض و افراد در زمان های آینده و نیز تجاربی که اصلا سنخ آن ها با تجارب ما آدمیان متفاوت است ، نظیـر تجـاربی کـه بـرای موجـودات فضایی مفروض می توان تصور کرد چه می کنیم ؟ به پاسخ دوم ایشان نیز دو اشکال وارد است : اولا پاسخ ایشان جواب اشکال مستشکل نیست ، زیرا اشـکال ایـن بـود کـه چـرا برخـی تجارب موجه برخی باورها هستند و برخی دیگر نیستند، یعنی چه فرقـی در نفـس تجـارب وجود دارد که برخی از این تجارب باور پایه برای توجیه برخی باورها، بـا صـرف نظـر از هـر چیز دیگر، هستند و برخی دیگر نیستند.
٣. اگر شناسا در واقع توانایی تمییز شکل هزارضلعی را نداشـته باشـد، امـا بـاور داشـته باشد که توانایی تمییزی دارد که یک چنین شکلی را تشخیص بدهد، در این فرض ، اگـر بـا تجربه ی چنین شکلی ، باور کند که شکلی هـزارضـلعی پیـشاروی وی وجـود دارد، بـاور وی موجه خواهد بود، چراکه هرچند در این فرض ، امکان زیادی دارد باور وی کاذب باشد، چون وی تکالیف معرفتی خویش را نقض نکرده است و بر اساس دلیلی (ادراک حسی )، که به نظر وی ، قابل اعتماد برای رسیدن به هدف صدق است ، به این باور دست پیدا کرده اسـت ، بـاور وی موجه است .
5. Davidson, Donald, (2008), "A Coherence Theory of Truth and Knowledge", in Ernest Sosa et al."