چکیده:
برقراری توازن و رسیدن به تعادل در بین مناطق ، به عوامل عدیده ای بستگی دارد که ثروت و قدرت از مهم ترین آنها به شمار میرود. هندسه ی توزیع و ترسیب این دو عامل ، تحت امر جریان اقتصاد سیاسی حاکم بر فضا شکل میگیرد. با توجه به نقش بنیادین رویکرد اقتصاد سیاسی در تولید فضا و ایجاد ناهمسانی فضایی، در این تحقیق تلاش شده است تحلیلی فضایی از رویکرد اقتصاد سیاسی حاکم بر ایران در دهه ی اخیر صورت پذیرد و ضمن ارزیابی توازن منطقه ای کشور، چگونگی نقش یابی اقتصاد سیاسی فضا بر نامتعادل سازی منطقه ای در ایران تبیین و تشریح شود. تحقیق حاضر با روشی توصیفی – تحلیلی و همبستگی صورت گرفته است و داده های مورد نظر در قالب ٢٨ شاخص و متغیر برای دوره ی آماری ٩٣-١٣٨٤ از مطالعات اسنادی تهیه شده است . به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نقشه های توزیع درصدی در محیط نرم افزار GEO DaTM، روش های تصمیم گیری چندمعیاره TOPSIS و COPRAS، آماره موران محلی در محیط ١٠ GIS و رگرسیون خطی در SPSS استفاده شده است . نتایج نشان داد در جریان توزیع قدرت و ثروت کشور بین مناطق ، گرایش و ساخت تک قطبی در اقتصاد سیاسی حاکم بر فضا وجود دارد. همچنین رویکرد فضایی اقتصاد سیاسی، منجر به پایابی نابرابری منطقه ای و شدت بخشی به نامتوازنی فضایی شده است که در نتیجه ی آن ، یک قطب و خوشه برخوردار از مواهب اقتصادی – اجتماعی در فضای سرزمینی متشکل از مناطق تهران ، البرز و اصفهان پدیدار شده است .
Countries with a rentier economy are usually dependent on the export of raw materials. Such countries have a centralized political system and inefficient bureaucracy that incorporate a broader administrative division in one or two cities. Dependence on the global economy (Endogenous Development), and the lack of a democratic political system, provides good conditions of centralization in different aspects.
In the rentier political economy, market speculation has overcome on the redistribution of wealth in society and private sectors are mostly activating in non-manufacturing areas (rent). Economic and social imbalances in these countries made the political economy of space reveal a structural model of unbalanced regional and spatial patterns through the improvement of national economy.
The mechanism of this system and the process of capital accumulation in cities and their surrounding regions is going on in a way that as Harvey (1985) believes: "Unlike the capitalist competition in which all social actors are into the rational production of appropriate physical and social prospects for the accumulation of capital", in our country, public and quasi-public economy which is based on brokerage cannot make conditions for instructive competitions. Of course, it is acting in a way that everything done for the capital accumulation and surplus value may lead into unpleasant Physical- Spatial changes.
It seems that despite all the efforts made after the revolution in Iran to remove deprivation and establish regional balance, there are still examples of regional imbalances. Finding an appropriate answer to this fundamental question of "How big and effective has been the political economic model governing our country?" we have tried to present a spatial analysis of Iran's approach to the political economy of the last decade to explain the role of political economy of space on regional imbalance as assessing regional balance of the country.
خلاصه ماشینی:
"بدین سان ، بایستی نظام اقتصاد سیاسی حاکم بر فضا به منظور کاهش نابرابریها و مطلوبیت کارکردی، بر این نکته توجه داشته باشد که آیا اصل چندبعدی بودن عدالت توزیعی صورت گرفته ، رعایت شده است یا خیر؟ بررسی آمار نشان داد (شکل ٢) که ثروت تخصیص یافته به مناطق به نسبت واحد سطح در استان های البرز، تهران ، گیلان ، مازندران و بوشهر دارای بالاترین میزان است که به نظر میرسد در این مناطق چنانچه سیستم برنامه ریزی منطقه ای به دنبال توسعه زیرساخت ها و روساخت ها در واحد سطح باشد، با مشکلات مالی کمتری مواجه هستند.
اما از این حیث که هر نماینده مجلس به عنوان رایزن اصلی در صورت بندیهای نظام اقتصاد سیاسی فضا، چه گستره ی فضایی، چه میزان جمعیت ، چه تعداد شهر و روستا را بایستی با توان پلیتیکی خود به سطحی از قدرت مندی و توان مندی برساند؟ یا به تعبیر دیگر، در پاسخ به این مهم که قدرت پلیتیکی هر واحد از سطح ، جمعیت ، شهرها و روستاهای مناطق در مقایسه با هم ، چه میزان است ؟ ارقام نشان میدهد (شکل ٤) که در استان های تهران و گیلان ، نمایندگان دارای مسئولیت کمتری نسبت به سطح منطقه دارند و به عبارتی نیز، وزن یا قدرت پلیتیکی عرصه ی ارضی این مناطق بیش از دیگر مناطق کشور است و به طور کلی، اغلب در سایر مناطق ، قدرت پلیتیکی عرصه ی ارضی خیلی کم تا سطح متوسط ارزیابی میشود."