چکیده:
نفس و موضوعات مربوط به آن از مسائل مهم فلسفی می باشند که اکثر فلاسفه در این باره ارائه نظر نموده اند. اما مسئله ای که کمتر مورد توجه قرار گرفته، مسئله تعدد نفس و روح است. این بی توجهی سبب ایجاد شکاف های عمیقی در انظار بزرگان شده است. به نظر می رسد اختلاف در مسائلی مانند تجرد یا عدم تجرد نفس، حدوث نفس، حرکت نفس به سبب عدم تفکیک این دو حقیقت، یعنی عدم تفکیک نفس از روح، رخ داده است. بررسی آثار فلاسفه یونان باستان در موضوع فوق، به سبب آنکه افکار آنها تقریبا ریشه و اساس افکار فلاسفه بعدی است، از اهمیت خاصی برخوردار است. در این میان، ارسطو به سبب اهمیت ویژه ای که به مباحث نفس داده است، برجستگی خاصی نسبت به دیگران دارد. در این نوشتار، نظرات خاص ارسطو پیرامون نفس و اجزاء تشکیل دهنده آن، عقل فعال و رابطه آن با عقل منفعل، و نیز دیدگاه مفسران ارسطو پیرامون عقل فعال و عقل منفعل و نیز شواهدی تاریخی برای تایید این نظر که عقل فعال ارسطو را می توان بر روح تطبیق داد بیان گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"حال آنکه از سوی دیگر ممکن است چنین باشد که این دو کتاب نظرهای متباینی را دربارة خدا نشان دهند؟ [در آن صورت] تفسیر اسکندر افرودیسی و زابارلا 2 ، آن طور که رس روا میدارد، بسیار نامحتمل است، زیرا آیا محتمل است ارسطو که خدا را به عنوان محرک نامتحرک توصیف میکند، موجودی که فعالیت علیاش جذب و کشش ـ به عنوان غایت ـ است و فقط خود را میشناسد، در کتاب دیگری خدا را به عنوان درونی در انسان به نحوی تعریف کند که گویی عملا معرفت را به انسان اعطا میکند؟ (کاپلستون، 1388: 1/377) اینها نظرات بعضی از اندیشمندان دربارة عقل فعال ارسطو بود اما مهم برای ما، در وهلة اول، فهم نظرات ارسطو در این باره است و، در وهلة دوم، رسیدن به این مطلب است که میتوان ریشههای بحث تعدد نفس و روح را در نوشتههای ارسطو به خوبی مشاهده نمود.
اما پرسش این است که عقل فعال چگونه این معلومات را در انسان ایجاد مینماید؟ ارسطو در کتاب دربارة نفس بعد از بحث از احساس و تخیل و بیان کارکرد هر کدام از آنها، به یکی دیگر از اجزاء نفس [تعبیر جزء از خود اوست] میپردازد و معتقد است که به وسیله ی این جزء برای نفس شناخت حاصل میشود.
(نوینس، ؟؟؟: 274 [حاشیه 31]) و از مطالب بیان شدة فوق میتوان، اجمالا، به نتیجة دیگری نیز دست پیدا کرد به اینکه اگر عقل فعال فقط نقش ارشادی و علمدهی به انسان را دارد، پس، هویت انسان به چیزی جز نفس او نخواهد بود، همان نفسی که ارسطو آن را صورت برای بدن تلقی کرده است."