چکیده:
فرهنگ سیاسی شیعه فرهنگی است امامت محور و در نتیجه، مخالف الگوهای فرهنگی
استبدادی و استعماری. در فرهنگ سیاسی شیعه، قدرت توسط عوامل و عناصر نظارت
درونی و بیرونی کنترل میشود. در مقاله حاضر، بر این امر استدلال شده است که
حضور فرهنگ سیاسی سلطنتی، که میراث ایران پیش از اسلام است، و نیز ورود
فرهنگ اومانیستی غرب به ایران معاصر، که خاصیتی سکولار دارد، از عوامل اساسی
چالش با آموزههای فرهنگ سیاسی شیعه از جمله قانونمداری و کنترل قدرت در ایران
معاصر، بخصوص عصر پهلوی، بوده است. بر این اساس، انقلاب اسلامی و نظام
برخاسته از آن محصول فرهنگ سیاسی شیعه و سرآغاز عصر نهادینهشدن قانون و
نظم عادلانه در ایران بود که بر فرهنگ سیاسی استبدادی و استعماری خط بطلان کشید
و همچنان در تلاش است تا آموزههای سیاسی شیعه تمامیت آن را تحقق بخشد.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به آنچه ذکر شد، پرسشی که مقاله حاضر درصدد پاسخ به آن است، چنین است: چرا در ایران معاصر، علیرغم تلاشهایی که برای نهادینه کردن رفتارهای قدرت سیاسی بر اساس قانون صورت گرفته، قدرت سیاسی از چارچوبهای قانونی گریزان بوده و بین قدرت و قانون از قاجاریه تا انقلاب اسلامی چالش وجود داشته است؟ فرضیهای که در این پژوهش مورد آزمون قرار خواهد گرفت عبارت است از اینکه فرهنگ سیاسی خاصی که در ایران حاکم بوده، موجب شده تا ساختار قدرت سیاسی بهگونهای شکل بگیرد که کارگزاران حکومتی از عمل در چارچوب قانون سرباز زنند.
این امر از یکسو، ناشی از حمایت نیروهای بیگانه از حکام مستبد منورالفکر، و از سوی دیگر، وجود روحیه تکروی و فردگرایی در فرهنگ سیاسی ایران بود؛ چنان که شاهد فقدان وحدت کلمه بر سر هدف نهایی نهضت بین نیروهای مشروطهخواه هستیم، به طوری که نیروهای دینی خواهان مشروطه دینی و اسلامی بودند، در حالی که روشنفکرانی همچون تقیزاده خواستار مشروطه از نوع غربی بودند و این اختلاف و نزاع بین مشروطهخواهان و نفوذ بیگانگان موجب شد تا ایران دوباره شاهد استبداد و خودکامگی باشد، البته استبداد به شیوه جدید بهگونهای که این بار حتی رئیس حکومت توسط نیروی بیگانه تعیین شد و رضا شاه با حمایت انگلستان در رأس حکومت قرار گرفت و با حمایت انگلستان به سرکوب اعتراضها و جنبشهای مردمی پرداخت و با فرهنگ اسلامی مبارزه کرد و نهاد مذهب و در رأس آن، مرجعیت به نحو خشونتآمیزی مورد حمله واقع شد.
حاکمان سیاسی با توجه به ذهنیت شکلگرفته از فرهنگ سیاسی استبدادی گذشته، بیشتر درصدد حفظ وضع موجود و رسیدن به منافع شخصی و جلب رضایت حامیان خود در عرصه خارجی بودند و برای اینکه از اعتراض اقشار جدید جامعه نیز جلوگیری کنند، دست به وارد کردن نمادهای صوری مدرنیته به ایران زدند؛ از جمله این نمادها، وجود مجلس، تفکیک قوا و قانون اساسی در ایران بود."