چکیده:
پژوهشگران دربارة ماخذ یا مآخذ فردوسی در نظم شاهنامه ، نظرات گوناگونی را مطرح کرده اند. عده ای از آنها برآنند که فردوسی از منابع کتبی و شفاهی بهره برده است ؛ افرادی تنها شاهنامة ابومنصوری را منبع فردوسی می دانند و عده ای فردوسی را وارث سّنت نقّالی و شفاهی گذشته قلمداد می کنند و اشاره به دهقان و موبدان زرتشتی در شاهنامه را نشانة ارتباط فردوسی با این گروه می دانند. با دّقت در شاهنامه ، می توان به این نکته پی برد که راوی و شاعر دو شخصیت متفاوت اند. شاعر شاهنامه بی شک فردوسی است اما راوی شاهنامه که در اصل راوی داستان های ماخذ فردوسی یعنی شاهنامة ابومنصوری بوده ، دهقان صد و بیست ساله ای است که اهل شهر چاچ بوده و بهرام نام دارد. با درک تمایز سخنان راوی و شاعر در شاهنامه ، ویژگی های ماخذ فردوسی برای ما آشکار می شود، ویژگی هایی که بیانگر آن است که ماخذ فردوسی تنها یک کتاب بوده است ، کتابی که فردوسی ، خود را متعهد می دانسته حّتی واژگان آن را برای حفظ روایت دهقان ، به کار گیرد و همین امر سبب شده واژگان تازی اندکی به شاهنامه راه یابد.
The Rise of Nima Youshij and establishment of New Poetry led to emergence of new schools in Persian literature such as language-centered poetry، which lays stress on language، and linguistic behavior. The present study is a descriptive-analytic investigation of language in Persian literature based on theories by Wittgenstein. Results reveal that language-centered poetry relies on linguistic capability and generative power of language to create innovative forms and atmosphere. Here، poetry is a language game that، instead of conveying a certain idea، aims at providing for pluralistic reading of the text. The present study is a descriptive-analytic investigation of language in Persian literature based on theories by Wittgenstein. Results reveal that language-centered poetry relies on linguistic capability and generative power of language to create innovative forms and atmosphere. Here، poetry is a language game that، instead of conveying a certain idea، aims at providing for pluralistic reading of the text.
خلاصه ماشینی:
"»(محجوب ، ١٣٧٨، ص ٦٠) __________________________________________________________________ تا اینجا این نکته آشکار اسـت کـه راوی شـاهنامه ، خـود فردوسـی نیسـت بلکـه فردوسی سخنان دهقانی را به نظم درآورده که گویا راوی منبع فردوسی یعنـی شـاهنامة ابومنصوری بوده است ؛ این دهقان داستان های خداینامة پهلوی را که توسط چهار موبـد زرتشتی ترجمه می شده ، از آنها می شنیده و سپس در کتاب شاهنامة ابومنصوری روایـت می کرده است ؛ فردوسی نیز پس از به دست آوردن این کتاب ، هنر خـود را در بـه نظـم کشیدن روایت دهقان نشان داده و وظیفة خود را با نـو کـردن سـخنان کهـن ، بـه پایـان رسانده است : کهن گشتـــه این نامة باستـان ز گفتــار و کردار آن راستــان همی نو کنم گفته ها زین سخن ز گفتـــار بیــدار مــرد کهـن (فردوسی ، ١٣٩٣، ج ٩، ص ٢١٠، ب ٣٣٦٩-٣٣٦٨) تفاوت گونة زبانی راوی و فردوسی و بازتاب آن در شاهنامه علی رواقی در مقالة «شاهنامة فردوسی ، دست نویس فلورانس »، به دگرگونی آوایی برخی از واژگان دست نویس فلورانس اشاره می کند و وجود ناهم خـوانی هـای آوایـی و گاه واژه ای و تلفظی این دست نویس را با دیگر دست نویس هـای شـاهنامه بـه حـوزه و دوره ای خاص نسبت می دهد که این دست نـویس در آن نوشـته شـده و آن را گونـه ای ویژه از زبان فارسی می داند که به دست کاتبی فرارودی (ماوراءالنهری ) نوشته شـده کـه این کاتب برخی از واژگان شـاهنامه را مطـابق بـا زبـان رایـج شـمال شـرق و فـرارود (ماوراءالنهر) تغییر داده است ."