چکیده:
واژه قلب یکی از واژگان پرکاربرد در نهج البلاغه است؛ که نشان دهنده توجه ویژه حضرت علی علیه السلام به موضوع قلب است. این نوشتار بر آن است که واژه قلب را از نهج البلاغه استخراج کند و سپس با روش معناشناسی با به کارگیری میدان های معنایی تحلیل معنایی کند. در معناشناسی تاریخی، این واژه از معنای اولیه انقلاب و دگرگونی در عصر جاهلیت، به معنای گسترده تر در نهج البلاغه، ارتقاء معنایی یافته است. در معناشناسی توصیفی، ارتباط معنایی واژه قلب با واژه های هم نشینی بررسی شده است. قلب بر محور همنشینی، به کارکردهای (معرفتی)، همنشین های ابزاری تقسیم می شود. گوش و چشم از ابزارهای ادراکی قلب هستند. ادراکات عالی در قلب، همراه بصیرت با دیدن ظاهری حاصل می شود و پذیرش قلبی با شنیدن ظاهری. حاصل مطالعه اینکه قلب صورت جامع روح است؛ زیرا خداوند متعال قلب را مجهز به دستگاه ادراکات عالی در فهم معارف الهی نموده است.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش بر آن است که جایگاه قلب را در نهجالبلاغه بررسی کند و به این پرسش اصلی پاسخ گوید که با استفاده از روش معناشناختی چه جایگاهی در این کتاب دارد؟ به طبع میتوان در تجزیه و تحلیل این سوال، سؤالات دیگری از این قبیل مطرح کرد که مفاهیم جانشین، همنشین، و متقابل این مفهوم در نهجالبلاغه کداماند و در فهم معنای این واژه چه نقشی ایفا میکنند؟ مراد از روش معناشناسی آن است که متن را به سخن در آورد و از دخالت خواننده در فهم متن مورد نظر جلوگیری کند این کار در دو مرحله صورت میپذیرد: یکی معناشناسی توصیفی است که به بررسی مفاهیم جانشین و همنشین و متقابل میپردازد و دیگری معناشناسی تاریخی است که میتواند سیر تطور معنایی واژه را مشخص کند، و نیز ثابت کند که این واژه در نهجالبلاغه چه معنا و جایگاهی پیداکرده است.
بنا بر این قلب در روایات پیامبر اکرم 9 در معنای لغوی و غیرمعرفتی آن همان پاره گوشت سمت چپ بدن انسان است و در مفهوم معرفتی، انقلاب و دگرگونی و ظرف معارف حقه، به کار رفته است.
گشادگی در چهره و حزن در قلب از سوی دیگر، ارتباط قلب جسمانی و قلب روحانی در حکمت زیر به روشنی دیده میشود؛ چراکه حضرت ابتدا اشارۀ مستقیم به قلب جسمانی دارند و سپس حکمت و ضد حکمت را به آن نسبت میدهند امام 7 دستگاه قلب را اینگونه معرفی مینماید: «لقدعلق بنیاط هذا الإنسان بضعة هی أعجب ما فیه و ذلک القلب و ذلک أن له مواد من الحکمة و أضدادا من خلافها»؛ «بهرگی از (رگهای) این انسان پاره گوشتی آویخته شده که آن شگفتترین چیزی است که در او است و آن قلب است که برای آن اوصاف پسندیده و صفات ناپسندیدهای است بر خلاف آنها» (همان: کلمات قصار 105).