چکیده:
آنچه ابن سينا در ذكر معاني مختلف امكان (عام، خاص و اخص) ذكر مي كند و امكان استقبالي را معني مستقلي از امكان مي شناسد، در آثار فارابي سابقه ندارد. فارابي در آثار منطقي اش ممكن را هم داراي نسبت با مقاطع مختلف زمان مي داند (به معني لاوجود يا وجود در زمان حال و نامعلومِ ذاتي بودنِ وجود يا لاوجودش در آينده) هم داراي قوه. اين نشان مي دهد كه او امكان را داراي يك معنا و يكسان با امكان استقبالي و امكان استعدادي مي داند و بنابراين امكان از نظر او تنها متعلق به عالم ماده است. در برخي آثار فلسفيش اين توضيحات در مورد ممكن با حذف تصريح به نسبت امر ممكن با زمان تكرار مي شود. ولي در برخي ديگر از آثار فلسفي منسوب به فارابي، ممكن _همچون آثار ابن سينا_ با معلوليت و وابستگي به غير تبيين مي شود نه زمانمندي و بالقوه بودن و در نتيجه مي تواند شامل همه موجودات ماسوي الله بشود. در طبقه بنديهاي موجودات دردسته اول از آثار فلسفي فارابي اجرام سماوي داراي جايگاه مبهمي هستند و هرچند بر حسب تعريف ذيل موجودات واجب قرار مي گيرند ولي دارا بودن حركت مي تواند موجب ترديد در اين جايگاه شود.
خلاصه ماشینی:
اما فارابی در کتاب العبارة خود که دیگر ملزم به رعایت ترتیب عبارات و آرای ارسطو نیست، نه تنها هیچ بحث مستقلی در باب ممکنات استقبالی به میان نمیآورد بلکه بسیاری از آنچه در این مبحث در شرح العبارة آورده بود را ذیل امکان به عنوان جهت قضیه تکرار میکند و این، نتیجۀ یکی دانستن معنای امکان در این دو جایگاه و کافی دانستن بحث در مورد آن ذیل جهات قضیه است.
فارابی در شرح العبارة - در پایان بحث از ممکن استقبالی و برای بررسی مسأله علم الهی در اینگونه امور- از مناقشهای خبر میدهد که در میان متفلسفین سابقهای طولانی داشته و آن اینکه «آیا امکان و دوام قابل جمع با یکدیگر هستند؟» یا به تعبیر دیگر «آیا آنچه در طبیعتِ خود «یمکن أن یوجد و أن لا یوجد» است میتواند در یکی از دو طرفِ «وجود» و «لاوجود» ازلی باشد؟» او در نهایت نظر کسانی که این جمع را جایز میدانند به دیدگاه دینی نزدیکتر میداند 23 (همان: 105-107).
یک تفاوت مهم میان این دو دسته از آثار وجود دارد و آن اینکه در آثار منطقی فارابی در تقسیم موجودات، انحای دیگر ضروری (غیر از ضروری به معنی حقیقی) نهایتاً ذیل ممکنات قرار داده میشوند ولی در دو اثر السیاسة المدنیة و فصول منتزعة هیچ شاهد و تأییدی بر این امر وجود ندارد بلکه بارها موجود ممکن تنها به «ما یمکن أن یوجد و أن لا یوجد»- به نحوی که هیچ معنایی از ضرورت از آن دریافت نشود- تعریف میشود.