چکیده:
باورپرآوازه ابن سینا درباره معاد آن است که معاد هم روحانی است و هم جسمانی امّا او در رساله اضحویّه،آشکارا معاد جسمانی را نادرست شمرده و در ردّ آن به استدلال پرداخته است.در این مقاله که به گزارش،تحلیل و نقد سخنان ابن سینا در بیان این دیدگاه و نیز ربط و نسبت آن با دیدگاه رایج او اختصاص دارد،روشن شده است که دلایل ابن سینا برای انکار معاد جسمانی ناتمام بوده و امکان این معاد را ردّ نمی کند.از این رو،با توجّه به نصوص فراوان تاویل ناپذیر قرآن و روایات،از پذیرش معاد جسمانی گزیری نیست.البته داوری درباره ارتباط این دیدگاه با دیدگاه رایج او و اینکه دیدگاه نهایی او چیست،آسان نیست امّا می توان گفت که وی در آثار بعدی خود از شدّت مخالفت با معاد جسمانی کاسته و حتی در پاره ای از آنها،به پذیرفتنی بودن آن اعتراف کرده است.
خلاصه ماشینی:
"به هر حال، ابن سینا در رد دلایل تناسخ باوران می گوید: اشتباه اینان در سه چیز است : ١) نفس را پیش از بدن موجود انگاشته اند؛ در حالی که امکان ندارد نفس پیش از بدن موجـود باشد (ابن سینا این ادعا را در ضمن برهانی که بـرای محـال بـودن بازگشـت نفـس بـه بـدن می آورد، اثبات می کند)؛ ٢) برای اثبات این مدعا (که نفس پیش از بدن موجود است ) چنین استدلال کردهاند که آنچـه هم زمان با وجود یافتن بدن و در اثـر پدیدآمـدن مـزاج (بـدن) پدیـد آیـد، صـورتی اسـت مادی؛ در حالی که این سخن تناسخ باوران، نه از اولیات عقلی است و نه از مشهورات عام؛ ٣) گمان بردهاند که نفس پس از جدایی از بـدن هماننـد پـیش از جـدایی اسـت ؛ در حـالی کـه ممکن است پیش از پیوند نفس با بدن مانعی از پیوند یافتن آن با بدن در کار نباشد اما پس از آنکه با بدن پیوند یافت و از آن جدا شد، چنین مانعی برای آن پدید آید؛ و چون این مقدمات درست نیست ، استدلالهای مبتنی بر این مقدمات هم نادرسـت خواهـد بود (ابن سینا، ١٩٨٤، ص١٢١).
اما می توان گفت : به فرض پـذیرفتن مرحلـه اول و دوم اسـتدلال وی، یعنـی پـذیرش اینکـه برخلاف نظر برخی از فیلسوفان و متکلمان، نفوس پیش از ابدان وجـود ندارنـد، و نیـز پـذیرش اینکه افاضه نفس ، تنها در پی فراهم آمدن مزاج و بدنی مناسب رخ مـی دهـد، بـاز آنچـه وی در مرحله سوم گفته است ، خالی از اشکال نیست و نمی توان گفت : به محـض آنکـه بـدنی مسـتعد پذیرش نفس پدید آمد، ضرورتا نفسی جدید حادث می شود (و از این رو، در صورت بازگشت نفس موجود به بدن، لازم می آید که یک بدن دارای دو نفس باشد)؛ زیرا: اولا، ضـرورتی کـه ابن سینا در اینجا ادعا می کند ـ دست کم به باور برخی ـ مستلزم آن است که علت فاعلی مفـیض نفس علتی موجب (غیر مختار) و به تعبیری، فاعل بالطبع باشد، نه فاعـل بـالاراده؛ در حـالی کـه چنین نیست (غزالی ، ١٩٨٧، ص٢٨٦؛ نیز ر."