چکیده:
در سالهای اخیر، موج توجه به عرفانها و مشربهای معناگرای سکولار در جهان و کشور ما به شدت فراگیر شده است. یکی از دلایل مهم عدم توانایی مسئولان برای مهار چنین پدیدههایی، واقعگرا نبودن و نپذیرفتن شرایظ حقیقی اجتماع و نظریهپردازی بدون پشتوانه آماری است. منظور ما در این بحث، آسیبشناسی علمی نوعی از دینداری است که واکنشهایی چون عرفانها و مشربهای سکولار را سبب میشود و همینظور آسیبشناسی روابظ و مناسبات اجتماعی و فرهنگی است که ضایعه شناخت نادرست اسلام ناب محمدی(ص) را به وجود میآورد و سبب غالبشدن گفتمانهای غلظ و افراظی دینی و ضد دینی در کشور میشود. نخستین مبنای نظری در این جنبشها بیشک، اومانیسم است. اومانیسم در اینجا به نیهیلیسم و پوچانگاری درباره فلسفه حیات انسان میرسد و به انسان اجازه میدهد که در این وضع فاجعهآمیز، هر چه میتواند انجام دهد و دنیا در نهایت، بیمعناست. در باب اقبال ایرانیان به جنبشهای معناگرا از علل گوناگونی، میتوان سخن گفت که گاه برآمده از دل جریان کلی معناگرایی جهانی است که خود در واقع، معلول پدیده جهانیشدن، رشد فناوری اظلاعات و سرعت دسترسی به منابع اظلاعاتی است و گاه اوضاع و احوال اقلیمی فرهنگی و سیاسی جامعه ایران، باعث بروز و بسظ جریانهای مزبور در آن شده است.
خلاصه ماشینی:
ناتوانی تمدن صنعتی در برآوردن نیازهای معنـوی و ارزشـی انسـان معاصـر، باعـث بازگشت به اصالت ها و رونق بازار معنویت در عصر حاضـر مـیشـود و انسـان جویـای معرفت و معنویت در عصر حاضر، سرگشته و حیران در تلاش برای جسـتجوی خـود و خداست ؛ اما سؤال اینجاست که چرا انسان امروز، بیش از دیـن بـه معنویـت علاقـه منـد است ؟ آیا جوهر و باطن دین ، همان عرفان و معنویت نیست ؟ در جهان امروزی صدها گروه ، دسته یا فرقه انحرافی و ساختگی از میان این فرقه هـا 1 به وجود آمده است که ما اکنون آنان را «جنبش های نوپدید دینی » میخـوانیم .
اومانیست ها با دیدگاه سکولاریستی خود یـا وجـود خداونـد و معـاد را منکرند و یا اینکه بر فرض قبول ، برای خداوند و معاد، هیچ نقشی در شـئون مختلـف حیــات انســانی قائــل نیســتند؛ بلکــه معتقدنــد اوامــر و نــواهی الهــی بایــد خــود را بــا خواسـت هـای انسـان هماهنـگ سـازند و اگـر در مـوردی ، دیـن و آمـوزه هـای آن بــا خواسته های انسان ، مخالفت کند محکوم به شکسـت اسـت ؛ ولـی از دیـدگاه اسـلامی ، تساوی وجود با ماده و نیز رویکرد سکولاریستی باطل است و با فـرض وجـود خداونـد و جهان آخرت ، انسان باید از تکبر و متعابعت هوا و هوس خـود دوری گزینـد و بـرای وصول به هدف والای خود، خویشتن را با آموزه های دینی منطبق کند.
با نفی خداوند در دیدگاه اومانیستی ، تنها موجود مالک این جهان ، انسـان اسـت و چون انسان مالک است ، حق هرگونه تصـرفی را در عـالم دارد؛ یعنـی همـان گونـه کـه دین باید انسانی شود و موظـف بـه انطبـاق خـود بـا خواسـته هـای آدمـی اسـت ، جهـان موجودات نیز باید تابع اراده و خواست روی شوند.