چکیده:
انسجام یا فقدان انسجام شعر گذشته یکی از مسائل محل مناقشه میان نوگرایان و سنت گرایان بوده است؛ نوگرایان به تبعیت از نیما شعر گذشته را فاقد انسجام دانسته، به آشفتگی آن رای دادهاند حال آنکه برخی دیگر (عمدتاً سنتگرایان) شعر گذشته را نیز دارای و انسجام دانستهاند. به نظر نویسندگان این مقاله آنچه سبب این تناقض گردیده است، صورتبندی نادرست مسئلۀ ساختار شعر پیشامدرن و مدرن میباشد؛ برای رسیدن به پاسخهای قانع کنندهتر باید این سوال را طرح نمود که هر کدام از این اشعار(پیشامدرن و مدرن) چه نوع ساختاری دارند؟
برای ارائۀ پاسخی به این سوالات میتوان از آراء جامعهشناسانی چون دورکیم استفادۀ فراوان برد. به باور این جامعهشناسان نوع همبستگی میان افراد جامعههای پیشامدرن نه آشفته بلکه مکانیکی است همچنانکه نوع همبستگی میان افراد جامعههای مدرن نه منسجم بلکه ارگانیک است(یعنی در هر جامعه نوع خاصی از همبستگی و انسجام میان اجزاء/افراد آن جامعه وجود دارد). اگر بتوان این دیدگاه را به حوزۀ ادبیات تعمیم داده، ساختارهای ادبی را در ارتباط با ساختار) جوامع بدانیم، آنگاه میتوان ادعا کرد که ساختار شعر پیشامدرن مکانیکی(و نه لزوماً پراکنده) و ساختار شعر مدرن ارگانیک است.
خلاصه ماشینی:
از انسجام مکانیکی تا انسجام ارگانیک (نگاهی جامعه شناختی به ساختار قالب های شعر فارسی مدرن /نیمایی و پیشامدرن /پیشانیمایی ) * عیسی امن خانی ** منا علی مددی چکیده انسجام یا فقدان انسجام شعر گذشته یکی از مسائل محل مناقشه میان نوگرایـان و سنت گرایان بوده است ؛ نوگرایان به تبعیت از نیمـا شـعر گذشـته را فاقـد انسـجام دانسته ، به آشفتگی آن رای داده اند حال آنکه برخی دیگر (عمدتا سنت گرایان ) شعر گذشته را نیز دارای و انسجام دانسته اند.
بـه عنـوان نمونـه دکتـر پورنامداریان و دکتر طاهره ایشانی در مقالة «تحلیل انسجام و پیوستگی در غزلی از حافظ با رویکرد زبان شناسی نقش گرا» برای انسجام شـعر کلاسـیک و شـاعرانی چـون حـافظ از رویکردهای زبان شناختی مانند رویکرد زبان شناسی نقش گرای هلیدی و حسن بهره گرفته ، به کمک آن انسجام مند بودن شعر حافظ را نشان دهنـد(پورنامـداریان و ایشـانی ،١٣٨٩: ٧) جدای از این پژوهش ها می توان به مقاله «ساخت شبکه ای غزل کلاسیک فارسـی (مطالعـه موردی : غزل سنایی ) » اشاره کرد که نویسندة آن ، دکتر سید مهـدی زرقـانی ، بـا نادرسـت خواندن نگاه سنتی به غزل ـ که اجزاء غزل را بدون توجه به رابطة آن با سایر اجـزاء مـورد بررسی قرار می دهد (زرقانی ،١٣٩٤: ١١٣) ـ از سـاختار شـبکه ای غـزل سـخن گفتـه انـد.
اگـر بتوان به پشتوانة جامعه شناسی ادبیات این دیدگاه را به حوزة ادبیات تعمـیم و تسـری داده ، ساختارهای ادبی را در ارتباط با ساختارها (نوع همبستگی ) جوامع بدانیم ، آنگاه می توان ادعا کرد که ساختار شعر پیشامدرن مکانیکی (و نه لزوما آشفته و پاشان ) و ساختار شـعر مـدرن ارگانیک (و نه لزوما تنها شکل انسجام ) است .