چکیده:
اراسموس یکی از اندیشمندان انسانگرای قرن شانزدهم است ، که به دلیل توجه ویژهاش به اومانیسم به پرنس یا شاهزاده اومانیسم مشهور گردیده است . اگر چه وی یک کاتولیک معتقد بود اما، دیدگاه انسان گرایانه او به دین با دیدگاه سنتی کلیسای کاتولیک همراه نبود. او از اصول جزمی و آنچه خرافات می نامید دوری جست و در کتابهایش ، به خصوص در کتاب در ستایش دیوانگی ، آن اصول را نقد کرد و حتی به سخره گرفت . وی به دنبال درک روحانی از دین بود و آن را بر فهم بهتر کتاب انجیل قرار داد و نسبت به اصلاح آن اقدام نمود. او در انتقاد از جبر لوتری که بر مبنای نجات بر اساس لطف خدا و بدون ه چ ی عملی از طرف انسان شکل گرفته بود، از اختیار انسان دفاع کرد و جبر را مخالف عدالت الهی دانست . به نظر او خداوند به همه به طور یکسان امکان نجات می دهد و از قبل عده ای را برای نجات و عده ای دیگر را برای گناه انتخاب نکرده است . وی برنامه روشنی برای اصلاح مذهبی ، سیاسی و آموزشی داشت که برخی از آنها تاثیر عمی ی بر جنبش اصلاح دین در اروپا باقی گذاشت ، هر چند وی هرگز برای اصلاح دین با آنها همراه نشد.
خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر، در حالی که به نظرمی رسید وولگات نظر به آیین بیرونی و ظاهری (مراسم توبه ) دارد، اراسموس بر این نکته اصرارمی ورزد که منظور کتاب مقدس از توبه ، نگرش و رفتاری روانی و درونی، یعنی پشیمان بودن است ، بدین ترتیب ، یکی از دلایل و توجیهات مهم نظام عبادی کلیسا زیر سؤال رفت .
با این حال، اراسموس مسیحیت را تنها رعایت و توجه بیرونی به نوعی اخلاق نمی داند، اصرار او بر دین درونی که ناشی از خصلتی اومانیستی بود، او را به این نتیجه رساند که مطالعه کتاب مقدس، خوانندگان آن را متحول می کند و انگیزهای جدید برای عشق به خداوند و 1 همسایگان در آنها به وجود می آورد .
کشمکش میان نهضت اصلاح دین و اومانیسم در سال ١٥٢٥ م به اوج خود رسید، در این سال هم تسوینگلی و هم لوتر هجوم همه جانبه ای را بر اراسموس آغاز کردند و خشم هر دو معطوف به عقیده آزادی اراده بود که اراسموس با طرح آن بشر را به تعیین سرنوشت خویش خوشبین می کرد، تنش های میان اراسموس و هر دو شاخه نهضت اصلاح دینی را می توان در موارد زیر مشاهده نمود: - نوع نگرش به الهیات مدرسی : هر دو جبهه مخالف الهیات مدرسی بودند اما اراسموس به سبب گنگ بودن آن و اصلاح گران به سبب باطل بودنش ."