چکیده:
بحث اصلی این مقاله پژوهش نظام مدیریت گفتمان میباشد. در این گستره سه نظریۀ انسجام، ارتباط، و معرفتشناسی ارائه شدهاند. در گسترۀ هر یک از نظریههای انسجام و ارتباط ، سه مدل ارائه شدهاست. به کمک تجزیه و تحلیل مدلهای ششگانه و پژوهش نظرات دیگر محققان، استنباط علمی پژوهش حاضر این است که مدل فریزر (1998) از کاربرد بیشتری در هدایت پژوهشها برخوردار است. گرچه مدلهای دیگر، از جمله مدل شفرین (1987)، از نظر مباحث علمی و نظری دارای جامعیت، گستردگی و پیچیدگی بیشتری هستند، ولی دارای مشکلات متعددی میباشند. همچنین، نتایج نشان میدهد که راهبردهای مدیریت سه نوعاند: گوینده-محور، شنونده-محور و گوینده و شنونده-محور. بعضی از راهبردها هم از مشکلاتی برخوردارند. دستاورد بعدی این مطالعه این است که از پژوهشهای انجام شده در این گستره دارای نقاط ضعف گوناگونی بوده و به قول شفرین (2001)، نمیتوان آنها را در یک مجموعۀ جامع و در همتنیدۀ نظری و اجرایی گرداوری نمود. و در پایان، مجموعهای از راهکارهای پژوهشی، علمی، آموزشی، و کاربردی برای تسهیل، آموزش و مدیریت گفتمان پیشنهاد گردید.
This paper intends to investigate discourse monitoring system through the analysis of theories, models, strategies, and researches. Three theories of coherence, relevance, and norm epistemic outlook are offered. Six models are offered. The critical analysis of the models resulted in a scientific, research, and educational inference that Frasers (1992, 1998) model possesses the highest rate of application. Other models suffer from various practical limitations. Moreover, the study revealed that discourse monitoring strategies are speaker-oriented, hearer-oriented, and speaker\hearer-oriented. Some of them overlap and are not separate and may be mixed up. And the researches, in the area, have mostly been quantitative, discovered the type and the frequency of occurrences, have been limited to TEFL, and other languages and the relevant areas are mostly ignored. As a result, they could not support formulation of an integrated theory. And finally, some scientific, educational, research, executive, social, and managerial implications are provided to facilitate, manipulate, and influence the process of monitoring discourse.
خلاصه ماشینی:
تجزیه و بررسی دیدگاههای پژوهشگران (آیجمیر، ٢٠٠٢؛ اندرسـون، ١٩٩٨، ٢٠٠١؛ بلیکمور ١٩٩٢، ٢٠٠١؛ بـولینگر، ١٩٨٩؛ جـاکر، ١٩٩٣؛ ردکـر، ١٩٩١؛ شـفرین ، ١٩٨٧، فریـزر، ١٩٩٦، ١٩٩٩) نشان می دهد که آنان نشانگرهای گفتمانی را عناصـر ربـط دهنـده زبـانی ، ابـزار پیدایش ، حفظ ، و گسترش انسجام، عوامل تشخیص وضعیت گفتار و تاثیرگـذار بـر همـاهنگی گفتمانی ، عناصر فعالکننده گفتمان و مـدیریت تفـسیر، نـشاندهنـده ابعـاد گفتمـان، معرفـی و مقایسه معیارها، عناصر بازآفرینی و پردازش معنـای غیـر مـستقیم گفتـار، متغیرهـای راهنمـای مخاطب از طریق تقویت یک نگره از میان انگارهها، معرفی نقش های منظورشـناختی گفتـار، و ابزار خاص تفسیر گفتار از طریق آفرینش ارتباط می نامند.
وی در پژوهش خویش به دنبال کشف راهبردهای فرایند ایجاد انسجام در گفتمان و یافتن پاسخ دقیق به این پرسش بود: هـدف مـا در اسـتفاده از نـشانگرهای گفتمـانی چیـست ؟ درگستره چیستی و ماهیت نـشانگرها، شـفرین آنهـا را ابـزار و عناصـر زبـانی تلقـی کـرده و می پذیرد که از یک سو این نشانگرها ابـزار پیـدایش ، حفـظ و گـسترش انـسجام گفتمـانی ، در صورت وجود فرضیه های متعدد، بـوده و از سـوی دیگـر آنهـا عناصـر بافـت - محورنـد کـه وضعیت واحدهای گفتار را مشخص کرده و بر هماهنگی گفتمانی متن اثر گذارنـد.
این نشانگرها، شامل عبارتهایی است که نقش اولیـه آنهـا ایـن اسـت کـه نـوع خاصی از رابطه بین واحد گفتمانی و بافت گفتمان جانبی را بـه ذهـن مخاطـب نزدیـک کـرده، ساختار گفتمان را تنظیم می کنند و نـوع نقـش نـشانگرهای مـدیریت تفـسیر گفتـار و کـلام را تطبیق ، تنظیم ، تدبیر و اجرا می کنند.