چکیده:
همواره در آثار ادبی،توصیف و روایت به شکلی غیرقابل تمایز در هم تنیده اند.همسو با پژوهش های روایت شناسانه در دهه های اخیر،نظریه های متعددی نیز به ارائه ی الگوهایی از کارکردهای مختلف توصیف در آثار متفاوت پرداخته و به هر یک از انواع ادبی،شکل خاصی از توصیف را نسبت داده اند.در این میان،توصیف در آثار رئالیستی و ناتورالیستی از جایگاه ویژه ای برخوردار و نقش آن در پرداخت رویدادها و شخصیت ها انکارناپذیر است.جستار پیش رو،با هدف تعمیم نظریه های مربوط به توصیف بر چندین داستان رئالیستی و ناتورالیستی معاصر فارسی،سعی دارد پس از مطالعه تاریخچه و جایگاه توصیف در رمان،نقش آن را در تعیین چارچوب مکانی -زمانی،رسالت آموزشی و به طور کلی زیبایی شناختی چند داستان کوتاه ایرانی تبیین نماید.در این راستا،داستان هایی از جمال زاده،هدایت،علوی،آل احمد و چوبک را برگزیدیم و کارکردهای گوناگون توصیف را در آن بررسی کردیم:نتایج این تحقیق نشان می دهد که در آثار نویسندگان مذکور،توصیف نه تنها عنصری خنثی و توقفگاه در روند روایت نبوده بلکه از طریق شگردهای استتار آن در روایت،امکان پیشبرد داستان نیز فراهم شده است.علاوه بر تبیین رفتار و کنش شخصیت ها،توصیف در داستان های مورد مطالعه گاه به آماده سازی چارچوب مکانی-زمانی داستان می انجامد و گاهی نیز به شکل مجموعه ای از بینش های لغت نامه ای درمی آید و کارکردی آموزشی می یابد.
In literary works، narratives and descriptions have always been interconnected in an indistinguishable way. In accordance with narratological studies during last decades، several theories have presented models of various functions of description in different literary works and ascribed a specific form of description to each of the literary genres. Among these genres، the importance of description in realism and naturalism، and its role in developing the events and characters، is irrefutable. This research، aims at applying the theories an literary description to several realist، and naturalist contemporary Persian stories. After studying the history and importance of description in novels، this research tries to explain its role in defining spatio-temporal framework، and the educational and generally aesthetic goals of several Persian short stories. In this regard، stories from Jamalzadeh، Hedayat، Alavi، Al-e-Ahmad، and Choubak have been selected، and different functions of description in these stories have been investigated. The results of the Research show that in the above mentioned authors’ works، description has not been a neutral element، and it doesn’t put a stop to the narrative process، but it helps the development of the story through different ways of camouflaging it. In addition to expressing the behavior and actions of characters، in the stories studied، description occasionally results in the preparation of spatio- temporal framework of the story، and sometimes it turns into a collection of encyclopedic insights and finds an educational Keywords:
خلاصه ماشینی:
در این میان مطالعـات افرادی نظیر گوستاو لانسون ١ (نظریه توصیف به عنوان «شکل ثابت نثر»)، رومن یاکوبسن (مطالعـه روی نثـر پاسـترناک و فرضـیه سـازی دربـارة مجـاز نـزد رئالیسـت هـا) و نیـز پژوهش های ریفاتر برای اولین بار به بررسی نظـامهـای توصـیفی پرداختـه انـد ( ,Hamon .
«یکی بود یکی نبود»، آغازی بر ادبیات واقع گرای فارسی این مجموعه که جزء نخستین داستانهای کوتاه فارسی است ، برای اولین بار به جای پرداختن به زندگی قشرهای مرفه ، به واقعیت های طبقة فرودست جامعه نظر مـی کنـد و بدین ترتیب از رمانهای اجتماعی اولیه متمایز می گردد.
Connotateurs du réel محاکاتی ، خواننده را در چارچوب مکانی - زمانی مشخصی نیـز جـای مـی دهـد، شـاهد توصیف از نوع دیداری نیز هستیم : «زمستان این سال هم دیگر از آن زمستانهای تـاریخی بـود و بـرف و یخ قیامت می کرد.
چنانکه می بینیم ، کاربرد واژگانی مانند «زمستان » و «کوههای پیشکوه لرستان» بـه خلـق زمان - مکان واقع نمایی از داستان کمک می کنند و همچنین افعالی نظیر «به نظر مـی آمـد» و «دیده می شد»، توصیف دیداری را رقم زده و دیدههای او را در روایت می گنجانند.
همچنـین از میـان ترفندهایی که به گنجاندن توصیف در روایت کمک می کند، می توان بـه توصـیف از نـوع دیداری اشاره کرد: «فاصله به فاصـلة آن دو مـرغ سـیاه کـه جلـوی یکـدیگر روی شـاخه نشسته اند، یکی از آنها تکش را باز کرده مثـل ایـن اسـت کـه بـا دیگـری گفت وگو می کند.