چکیده:
موفقیت استراتژی بازاریابی به بررسی دقیق و انتخاب صحیح بازار هدف بستگی داشته و انتخاب بازار هدف مناسب نیز در گرو تقسیم بندی صحیح بازار است. در واقع، تقسیم بازار بدلیل تفاوت مشتریان در کل بازار و تشابه آنها در قالب گروه های مختلف، صورت گرفته و انجام آن، تخصیص بهینه منابع در قسمت های مورد نظر را بهمراه داشته و باعث می شود که یک عرضه کننده صنعتی، خواسته های این قسمت را بهتر و دقیق تر شناسایی و برآورده نماید.
خلاصه ماشینی:
"در مجموع میتوانیم ادعا نمائیم که تقسیم بازار،یک فرآیند تکراری و مستمر است که بویسله آن گروههای بالقوه و بالفعل خریداران که نیازهای مشابهی دارند به دستههای مجزایی تقسیم شده و بدین ترتیب میتوان گروه یا گروههای مناسب را بعنوان هدف انتخاب و آمیخته بازاریابی مناسب هر گروه را برای آن گروه اجرا نمود،اینکار باعث میشود منابع عرضهکننده به صورت صحیحی تخصیص یافته و عرضهکننده به صورت صحیحی تخصیص یافته و عرضهکننده از حداکثر توان خود جهت ارضاء نیازها و خواستههای هر قسمت بهره گرفته و نیازها و خواستههای هر قسمت نیز به صورت بهینهای برآورده شود.
بعنوان مثال،وفاداری خریداران به عنوان یک متغیر تقسیم بازار مصرفی میتواند مورد استفاده قرار گیرد ولی در بازار مصرفی،وفاداری نسبت به یک محصول،مارک یا فروشگاه به پیچیدگی وفاداری خریداران صنعتی نبوده و عموما از دو پارامتر تنوع خریدهای مشتری و درگیری ( Invlvement ) او نتیجه میشود،که با توجه به این دو پارامتر،میتوانیم انواع مشتریان را در چهار سطح زیر طبقهبندی نمائیم: الف)مشتریان وفادار ( Loyals ) ب)مشتریان عادی ( Habituals ) ج)مشتریانی که بدنبال تنوع میباشند.
یکی از دلائل تقسیم بازار بوسیله این دو متغیر،عدم تشابه به معیارهای گروههای مشابه در مورد سایر متغیرها بوده،و دلیل دیگر آن است که در بازار مصرفی،بر ویژگیهای نظیر انواع شخصیت و خصوصیات روانشناختی مشتریان تاکید میشود ولی در یک بازارصنعتی،این خصوصیات غیرقابل اندازهگیری و نامعلوم بوده و برای تشریح خصوصیات مشابه گروههای همگن از پارامتر رفتار خریداران سازمانی استفاده میشود."