خلاصه ماشینی:
"هلموت ریتر13 این موضوع را تایید کرده است: «شاید کسی با اصطلاح حلول=enoikesis مسیحیان آشنا بوده و آن را به همه کسانی که به باورهایی از این دست سر سپرده بودند، یا آیینهایی داشتند که یادآور باور به جای گرفتن ذات خداوند در ذات انسانی مسیح بود و یا مانند حلاج در عمل اصطلاحات مسیحی ناسوت و لاهوت را پذیرفته بودند، اطلاق میکرده است.
» بنابراین کاملا محتمل است که غزالی نیز اصطلاحات اتحاد و حلول را از مجادلات مسلمانان و مسیحیان گرفته و آنها را برای حلاج و بایزید بهکار برده باشد.
یکی از دلایل اصلی تکفیر او این بود که گفت: «انسان بودن پروردگار ما [=عیسی] توانست الوهیت او را مشاهده کند» نکته مهم اینجاست که این اتهام در چارچوب رابطه میان انسان بودن مسیح و خدا بودن او (ناشوتا و اللاهوتا) طرح ریزی شده است-واژههایی سریانی که دقیقا با اصطلاحات عربی «ناسوت» و «لاهوت» که بارها غزالی آنها را بهکار برده (نقل قولهای 1 و 2 و 3 و 4)مطابقت دارد.
» با آنکه این عبارات دقیقا بیانگر تصویر آینه نیست، اما دلیل مهمی است بر گرایش شرقی-سریانی مصلیان تا تجسد را به مثابه رویت خداوند بازخوانی کنیم و در نتیجه به مسیح در مقام یک انسان بنگریم و حتی با تاکید بر انکار الوهیت او مسیحشناسی را کاملا با انتظارات مسلمانان هم سو کنیم.
این امر نشان میدهد که دیدگاههای الشیخ الروحانی مدافعانی در بالاترین سطح مقامات کلیسا در عراق نیمه اول قرن نهم داشته است؛ یعنی دقیقا همان زمان و مکانی که وراق در حال گردآوری مطالب برای نوشتن کتاب الرد علی الثلاث فرق من النصاری خود بود."