چکیده:
در تحلیل ماهیت جعاله، دیدگاههای متفاوتی ابراز شده است؛ دو دیدگاه عمده عقدی و ایقاعی بودن جعاله؛ هر کدام با استناد به نکاتی سعی در تبیین ماهیت جعاله دارند. طرفداران عقدی بودن جعاله، قبول و موافقت عامل را شرط تحقق جعاله میدانند؛ اما در اندیشه فقیهانی که نظریه ایقاعی بودن جعاله را برگزیدند، قبول عامل، تأثیری در ایجاب جاعل ندارد و به عنوان رکن در جعاله، تلقی نمیشود؛ این فقیهان، عقدی دانستن جعاله را مستلزم نادیده گرفتن قواعد عمومی عقود میدانند. در مقابل معدودی از فقیهان نیز نظریات دیگری همچون: تسبیب، برزخ بین عقد و ایقاع، اقتضایی بودن جعاله، را مطرح کرده اند و معتقدند که جعاله به طور مطلق نه عقد است و نه ایقاع. در میانه این اختلاف آراء، نوشتار حاضر ضمن بررسی حقیقت جعاله، نظریه اقتضایی بودن جعاله را پی میگیرد.
Various views have been expressed in the analysis of the nature of Reward. In this paper، the two main views of the mutual contract and unilateral obligation nature of Reward have been aimed to explain by referring to a few points. The supporters of the Reward consider the agreement and acceptance of the worker as a condition for the realization of it. But، according to the view of jurisprudents -who chose the theory of being unilateral obligation of Reward - the acceptance of the worker does not have an effect on the offer (Ijab) of conductor and would not be considered as a pillar in this regard. These jurisprudents regarded being mutual contract of Reward would entail of ignoring the general rules of contracts. In return، some jurisprudents have also cited other ideas such as causation، interval between mutual contract and unilateral obligation، and being requirement of Reward. They believe that Reward is absolutely not a mutual contract or a unilateral obligation. In the midst of this difference of opinions، the present paper، investigating the nature of Reward، follows the theory of being requirement of Reward.
خلاصه ماشینی:
سؤالی که در این بحث باید به دنبال پاسخ آن باشیم اینست که، آیا با توجه به این امر که جعاله در کتب فقهی در عداد سایر مباحث عقود مطرح شده است، این نهاد نیز از عقود معین شمرده میشود و در تحقق خود نیاز به قبول طرف عامل دارد؟ یا اینکه صرفا نوعی التزام یا تعهد است بدون اینکه واجد برخی از شرایط اساسی برای تحقق عقد باشد؟ ممکن است ادعا شود که جعاله از اعمال حقوقی نمیباشد بدین معنا که جعاله نه عقد است و نه ایقاع.
در مجموع، به دلائل ذیل که مبین فساد دعوی عقد بودن جعاله است، جعاله را نمیتوان در زمره عقود دانست: 1- رعایت شرایط صحتی که برای عقود مقرر شده، در جعاله لازم نیست، چهآنکه صغیر ممیز بدون اذن ولی، میتواند عامل در جعاله واقع شود، حتی گفته شده اگر صغیر، غیر ممیز و مجنون هم باشد و عمل مورد نظر را انجام دهد احتمال صحت جعاله میرود با آنکه در عقد، قبول لفظی یا عملی شرط است و به اتفاق فقیهان، قول و فعل صغیر و مجنون فاقد اعتبار است و لذا حتی طرف عقد جایز هم نمیتوانند قرار بگیرند(نجفی، 1404، 35، 189).
2- جعاله با نداشتن مخاطب خاص نیز واقع میشود؛ حال آنکه اگر عقد بود قائم به دو طرف بود و با ایجاب تنها، تحقق پیدا نمیکرد چهآنکه هر عقدی محتاج به قبول است؛ این اشکال واضحتر میشود در جایی که عاملی پیدا شود و بدون اینکه ایجاب جاعل را شنیده باشد عمل را با قصد عوض انجام دهد و مستحق جعل شود.