چکیده:
انگلستان در اواخر جنگ جهانی اول تنها قدرت صاحب نفوذ در ایران بود. اینک انگلستان توجهاش معطوف به این امر شد که چگونه موقعیت انحصاری خود در ایران را حفظ کند. انقلاب روسیه، خروج روسها از ایران و ایجاد حکومت کمونیستی در روسیه در تحولات ایران به ویژه د روابط ایران و انگلیس نمیتوانست
بیاثر باشد. از اینرو انگلیسیها به سرکردگی لرد کرزن تصمیم گرفتند روابط خود با ایران را بر پایههای جدیدی استوار نمایند. ثمرة این تصمیم طراحی و انعقاد قرارداد 1919 بود. این مقاله درصدد است با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و شناسایی دلایل انعقاد قرارداد و فهم چرایی مخالفت با آن بپردازد، و به این پرسش پاسخ دهد که اقدام مخالفان داخلی و خارجی در مخالفت با قرارداد میتوانست اقدامی مفید برای ایران آن روزگار باشد؟ در عین حال نوشتار حاضر مدعی است که پذیرش قرارداد از سوی وثوقالدوله در شرایط آن روز ایران اقدامی اشتباه نبوده. افزون بر آن مخالفت عدهای از مخالفان با قرارداد صادقانه و ناشی از شناخت صحیح نبوده است.
خلاصه ماشینی:
"پس از انتشار متن قرارداد کاکس در گزارش خود به کرزن آورده است که من تعمد داشتم که متن قرارداد "با جلب رضایت قبلی شاه پیش از عزیمت ایشان به اروپا انتشار یابد زیرا در غیر این صورت مخالفان حتما شایع می کردند که چون شاه با قرارداد مخالف بوده انتشار آن در غیاب معظم له صورت گرفته است" (اسناد قراداد 1919، 1365: 35) در همان روز که متن قرارداد منتشر شد اعلامیهی مهم وثوقالدوله نیز که دلایل پذیرش قرارداد از جانب وی را نشان میداد انتشار یافت.
اما اگر حکومت بریتانیا اکراه دارد از اینکه متحمل هزینههای سنگین به خاطر ایران گردد و حتی حاضر نیست که با دادن کمکهای معنوی موثر ایران را قادر سازد که دعاوی حقه و حقوق مشروع و عادلانه خود را به تصدیق اعضا کنفرانس پاریس برساند در آن صورت باید گفت که روح قرارداد متأسفانه در مفهومی تنگ و باریک تعبییر شده است و این تفسیری که بریتانیا از آن می کند کاملا مغایر برداشتی است که ما از مفهوم آن داشتهایم و مردم ایران را نیز وادار و امیدوار کرده ایم که همان برداشت ما را بپذیرند.
مدرس از رییسالوزرا شدن وثوق حمایت کرده بود اما زمانی که موضوع قرارداد مطرح شد نه به دلیل نفرت از وثوق، نه برای به دست آوردن پول و نه برای کسب مقام بلکه به دلیل آن که احساس میکرد قرارداد استقلال ایران را به خطر میاندازد با آن مخالفت کرد."