چکیده:
چکیده: مطالعهٔ حاضر به بررسی ترتیب زمانی موقعیتها در زبان فارسی میپردازد که با نام سنتی "تطابق زمان دستوری" شناخته میشود. در این راستا با به کارگیری چارچوب نظری دکلرک (۱۹۹۱ الف)، و معنیشناسی و کاربردشناسی حاصل از قوانین محاوره گریس (۱۹۷۵)، فرضیهٔ مناسبی برای پاسخ به سوالات تطابق فراهم میکنیم و نشان میدهیم که موقعیت جملهٔ پیرو در حالت بینشان با زمان دستوری نسبی و در حالت نشاندار با زمان دستوری مطلق بیان میشود. بررسی روابط زمان دستوری در دامنهٔ آینده زوایای بیشتری از کاربرد نظریهٔ دکلرک را دربرمیگیرد، تقدم در این دامنه با صورتهای فعلی گذشته یا ماضی نقلی، همزمانی با مضارع، و تاخر با آینده یا حال مایل به آینده نشان داده میشود که هر یک میتواند زمان جهتیابی مرکزی جدیدی بوده و زیردامنهای را ایجاد کند. همچنین نشان میدهیم که همهٔ قواعد حاکم بر گسترش دامنههای زمان دستوری برای گسترش زیردامنهها نیز به کار میروند. توان توضیحی تحلیل پیشنهادی علاوه بر نقل قول غیرمستقیم، در انواع دیگر جملات مرکب، حتی جملات سادهٔ پیدرپی قابل رؤیت است.
This study is some attempt to realize the temporal order or relations of situations in Persian what traditionally known as Sequence of Tense (SOT). Declerck's theory (1991a), together with particular Semantics and pragmatics coming from Grice's conversation Maxims, helps us to provide proper hypothesis to answer SOT questions. According to the hypothesis, subclause situation is shown in unmarked case by relative tense and in marked case by absolute tense. Investigting tense relations in future domain involves more edges of the theory. Priority in this domain is shown with past or present perfect, simultaneity with present, and posteriority with future or futurish forms. Each of these tense forms can be central orientation time of a new domain and create a subdomain. All rules governing on extending tense domains are also used in extending subdomains. In addition to indirect speech, the explanatory force of this analysis is visible in the other kinds of complex sentences even independent ones which following each other
خلاصه ماشینی:
آیا این قاعده، قاعدهای صوری (نحوی) است که به طور خودکار به کار می رود 3 یا قاعدهای معنایی ؟ و اگر انگیزة معنایی دارد، عامل معنایی مربوط به آن کدام اسـت ؟ دکلـرک (١٩٩٠ ب) معتقد است در ادبیات زبانشناسی سه فرضیه برای پاسخ بـه ایـن سـؤالات مطـرح شده است : فرضیة اول «فرضیه اشاری مطلق »٤ است که به موجب آن جملـة پیرو در مثـال (١) گذشـته است ؛ چون به زمان گذشته اشاره می کند.
absolute tense وقتی دو موقعیت در یک محیط زمانی قرار دارند، دو احتمال وجود دارد: یا هر دوی آنها، مربوط به زمان گفتار نشان داده می شوند و هر دو مطلق اند، یـا یـک موقعیـت بـه زمـان گفتـار مربوط می شود؛ درحالی که موقعیت دوم به اولی مربوط می شود، در این حالـت اولـی مطلـق و دومی نسبی نامیده می شود.
این حقیقت که هر دو جملـه (٢٠) و (٢١) دسـتوریانـد، هیچ مسئله ای برای نظریه دکلرک ایجاد نمی کند: (٢١) این قاعدة معمول را نـشان مـی دهـد کـه گذشتة کامل وقتی استفاده می شود که یک موقعیتی در دامنه گذشته مقدم بر موقعیت دیگری در همان دامنه باشد؛ (٢٠) مثالی از تغییر دامنه است ؛ یعنی موقعیـت جملـة پیرو بـه دامنـه موجـود نمی پیوندد، بلکه (با استفاده از زمان گذشته به عنوان زمان دستوری مطلق ) دامنـة خود را ایجـاد می کند.
این وضعیت در مثال (٣٢) نشان داده شده است که در آن، اسـتفاده از صـورت زمـان دستوری گذشته تغییر دامنه نیست ، یعنی «کشتی » گذشتة مطلق نیست ، چون موقعیت جمله پیرو را به زمان صفر (واقعی ) مربوط نمی کند.