چکیده:
آثار ادبی و هنری خلاقه نه تنها معنای تازه ای تولید می کنند، بلکه شیؤه تازه ای برای معناداری و در نتیجه تحول و دگرگونی ساختار ادبی و هم چنین سوژٔه هنرمند در پی دارند. معنایی که بر اساس ساختارهای از پیش موجود و هنجارهای شکل گرفته کار نمی کند و در واقع تنها با دگرگون ساختن اصول پذیرفته شده ، نحوه جدیدی از معناداری را معرفی می کنند. این خصلت دگرگون کننـده را کریسـتوا در زبـان شـاعران آوانگارد و درون یک سیستم نمادین و از پیش پذیرفته شده تشخیص می دهد. در نظر کریستوا در یک اثر نوآورانه و به طور کلی خلاق ادبی ، عناصر متن زایشی یا خصلت نشانه ای زبان ، از تغییر جهتی در سوژه سخنگو و وجود ظرفیتی برای بازی و لذت حکایت می کنند که اجبار و الزام کلی قانون نمادین را نقـض کرده و مفهومی از «مرز« و هم چنین سرپیچی ، فراروی و یا تخلف از مرز را به همراه دارد. بنابراین ، این «عمل « را می توان پذیرش قانون نمادین و توامـان ، فـراروی از آن قـانون جهـت احیـای آن دانسـت . موضوعی که می توان مصادیق آن را در قالب های ادبی و هنری گوناگون سراغ گرفت و بر ایـن اسـاس چارچوب نظریه ای در ادبیات از منظر کریستوا ترسیم کرد. اما چنین نظریه ای می تواند ابعاد گوناگونی بیابد و از زیبایی شناسی به شکل معمول نیز فراتر رود و بـرای ادبیـات و هنـر جایگـاهی فراتـر از یـک ابـژه زیبایی شناسی قائل شود. امری که قادر است تحول و دگرگونی سوژه و فرهنگ را در پی داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
در نظر کریستوا در یک اثر نوآورانه و به طور کلی خلاق ادبی ، عناصر متن زایشی یا خصلت نشانه ای زبان ، از تغییر جهتی در سوژه سخنگو و وجود ظرفیتی برای بازی و لذت حکایت می کنند که اجبار و الزام کلی قانون نمادین را نقـض کرده و مفهومی از «مرز« و هم چنین سرپیچی ، فراروی و یا تخلف از مرز را به همراه دارد.
ادبیات عمل نشانه شناسانه خاصی است که نسبت بـه دیگر اشکال نوشتار از این امتیاز برخوردار است که می توانـد مشـکلات غـامض ۳ تولید معنی که در شکلی جدید از نشانه شناسی مطرح می گردند را آشکار سـازد و نتیجتا تا جایی به کار ما می آید که ما آن را قابل تقلیل به ابـژه ای بـرای زبـان ۴ شناسی هنجارمند ندانیم #« از آنجا که بدن الزاما در مواجهة ما با زبان به طور ضمنی سهیم است ، شاید اکنون بتـوانیم «امـر نشانه ای « را به عنوان «رمزگانی « دیگر برای زبان درک کنـیم ؛ رمزگـانی بـا عنـوان «دانسـتنی تنانه «۵ که بدین ترتیب خود را در ساخت معناهایی که در مناسبات اجتماعی نمود مـی یابنـد، بـه شکلی ضمنی دخیل می سازد و در دگرگونی آن سهم زیادی دارد.
بر اساس آنچه گفته شد، می توان دید که در انقلاب در زبان شاعرانه ، شکل متفاوتی از خوانش متن ارائه می گردد، تا آنجا که ، کریستوا آن روال فرمالیستی که قرار است مـتن را بـا مقـولات از پیش موجود فرم ، سبک و بزرگی یعنی همان : آثار بزرگ ادبی ، هماهنگ کند را معکوس می کنـد .