چکیده:
درباره وضعیت حقوقی ازدواج فرزندپذیر با فرزندخوانده، چند دیدگاه مطرح است؛ دیدگاهی
فرزندخواندگی عصر حاضر را نهاد حقوقی جدیدی می داند که در صدر اسلام سابقه نداشته
است و ادله نقلی درمورد آن وجود ندارد؛ ازاین رو با تمسک به بنای عقلا، حکم اول ی ازدواج
فرزندپذیر با فرزندخوانده را حرمت می داند. دیگری با استدلال به آیاتی از قرآن کریم و تفسیر
غیرصحیح از آن، فرزندخوانده را همچون فرزند بیولوژی ک و یکی از محارم دانسته ، چنین
ازدواجی را به حکم اولی حرام دانسته است، ولی برخی فقیهان معاصر، به دنبال ایجاد تغییر در
وضعیت جامعه و مکلفان و پدیدآمدن مصلحت و نیز درجهت دفع مفسده، حکم ثانوی چنین
ازدواجی را حرمت دانسته اند. دیدگاه فقیهان شورای نگهبان به عنوان جزئی از بدنه حکومت ،
به ممنوعیت ازدواج فرزندپذیر با فرزندخوانده مشروط به یک تبصره تعلق گرفته است ، ولی
بنا بر نظر اکثر فقیهان، چنین ازدواجی مشروعیت دارد.
مقاله حاضر پس از بیان هریک از دیدگاه های مذکور و بررسی استدلال های موجود ، به
نقد آنها پرداخته است و درنهایت ازنظر غالب فقیهان دفاع کرده است و آن را موافق با
منطوق آیه های قرآن کریم می داند. همچنین وضع ممنوعیت مشروط ازسوی حاکمیت را
خلاف آیه های قرآن کریم دانسته، فاقد ثمره قابل توجه می داند.
خلاصه ماشینی:
"بررسی صغرای مسئله: آیا درمورد منع ازدواج فرزندپذیر با فرزندخوانده، بنای عقلای واحدی محقق شده است؟ مستدل براینباور است که دراینمورد، بنای عقلای واحدی محقق شده و آن را مفروض گرفته است، ولی ایرادهایی بر این باور وارد است که عبارتاند از: الف) مستدل برای اثبات وجود چنین بنای عقلایی که منشأ آن عقل باشد، دلیل اقامه نکرده است و تنها تصور درست موضوع فرزندخواندگی را دلیل بر قبولکردن حرمت ازدواج فرزندپذیر با فرزندخوانده میداند؛ ازاینرو دیگر اندیشمندان را به عدم درک موضوع فرزندخواندگی متهم کرده است؛ درحالیکه اگر بنا باشد عقلا موضوع فرزندخواندگی را بهسختی درک کنند، تاآنجاکه اکثر آنها به خطا رفته و حکمی مطابق درک خود برای آن صادر کرده باشند؛ اولا، بنا و اعتبار واحدی باقی نمانده است که بتوان به آن استدلال کرد؛ ثانیا، اگر اعتبار واحدی وجود داشت، باز هم نمیشد ریشه آن را حکم عقل دانست؛ زیرا عقل، پس از ادراک حکم و موضوع، اعتبار و مطابق با واقعبودن ارتباط آنها را نزد خود مییابد و به آن علم حضوری مییابد و نشانه آن مقبولیت همگانی در همه زمانها و مکانهاست، درحالیکه در بررسی وضعیت شرعی این نوع ازدواج، توانایی مذکور برای مستدل و هیچیک از عقلا وجود ندارد؛ ثالثا، بهطور قطع نمیتوان مطلق ازدواج فرزندپذیر با فرزندخوانده را قبیح دانست؛ زیرا در مواردی عقلا به وجود مصلحت ضروری فرد در چنین ازدواجی اذعان دارند؛ ازاینرو نمیتوان بهصورت مطلق قبح و حرمت چنین ازدواجی را ادعا کرد، بلکه اگر هم بنا باشد از بنای عقلا برای اثبات حرمت این نوع ازدواج استفاده شود، باید حدود آن را مشخص کرد و مطلقگویی آن پذیرفته نیست."