چکیده:
برهان نظم از گذشتههای بسیار دور مورد توجه همهى ادیان و مبلغان دینی بوده است. این بذل توجه به دلیل خاصیت اقناعی این برهان برای عامهى مردم است. در قرن هجدهم، انتقادات بسیارى از سوی هیوم و برخى دیگر از فیلسوفان جدید به این برهان وارد شد و نیز ظهور دیدگاه تکاملی این انتقادات را بسیار قوت بخشید. در نتیجه، برهان تضعیف و خاصیت اقناعی آن گرفته شد. در سالهای اخیر، برخی از فیلسوفان درصدد ارائهى تقریر نوینی از برهان نظم برآمدهاند و با فرض قبول و صحت دیدگاه تکاملی تبیین سازواری از نگرش خداباورانه و قبول نظریهى تکامل ارائه کردهاند. این دست کوششها نمونههایی در فیلسوفان مسیحى و مسلمان دارد. ریچارد سویینبرن از فیلسوفان مسیحی است که با کمک دانش فیزیک، ریاضیات و زیستشناسى و براساس محاسبات احتمالاتی برهانى استقرایی را صورتبندی کرده است که مدعی است سازگاری فرضیه وجود خدا را با دیدگاه تکاملی نشان میدهد. مرتضی مطهری نیز از متفکران مسلمانی است که کوشیده است تا این سازگاری را اثبات کند. او نه تنها این دو نگرش را با هم سازگار میداند، بلکه دیدگاه تکاملی را بهترین تفسیر ممکن از غایتمندی الهی در جهان نیز برمیشمارد. اگرچه مقام، شکل و سطح بحث این دو متفکر با هم متفاوت است، محتوا و نتیجهى حاصل از این بحث در آثار هر دوی ایشان یکسان به نظر مىرسد.
The argument from design for the existence of God has been considered by almost all religions and religious preachers. This is because of the persuasive power of this kind of argument. In the 18th century, Hume and some modern philosophers severely criticized the argument and the emergence of evolutionary views reinforced these criticisms. Recently, there has been a new version of the argument which presupposes the validity of evolutionary view and gives a consistent account of theism and theory of evolution. There are instances of this new effort among Christian and Muslim philosophers. Using physics, mathematics, biology, and complex probabilistic calculations, Richard Swinburne formed an inductive argument which claims that theism is consistent with the evolutionary viewpoint. Among Muslims, Murtiza Mutahhari not only believes in this consistency, but also maintains that the evolutionary viewpoint is the best interpretation of God’s purposefulness in the world. These two thinkers are different in respect of the level and form of their discussions, though the content and the results of their arguments seem akin.
خلاصه ماشینی:
2. احتمال وجود نظم زمانی در جهان بدون خدا سویینبرن بر این باور است که چنانچه فرض کنیم خدایی وجود ندارد و جهان همچنان حاوی نظم زمانی است، سه مدل مختلف را میتوان در نظر گرفت: 1.
در استدلال غایتشناختی فرض میشود که در پس همه امور عالم نظمی وجود دارد و این نظم حاصل کار ناظمی آگاه است که جهان را به سوی غایتی هدایت و اداره میکند.
سویینبرن براساس نظریهی سادگی استدلال میکند که این فرض که تنظیم دقیق جهان محصول کار خداست، بسیار سادهتر و محتملتر از فرض وجود صدفه یا محصول قوانین طبیعی محض بودن است.
بررسی احتمال نظم مکانی در عالم در استدلال براساس بدن انسانی، که سویینبرن آن را برای اثبات سازگاری تکامل و خداباوری ارائه کرد، سه حالت مختلف میتوان فرض کرد: 1) خدا از ابتدا بدنهای انسانی را با تنظیمی دقیق و بر پایه روندی تکاملی خلق کرده است.
3. علیت غایی، دلیلی بر اثبات وجود خدا مطهری بر این باور است که براساس حساب احتمالات، علت فاعلی برای برقراری نظم عالم کافی نیست و به وجود ناظمی ذیشعور نیاز است تا احتمالی را انتخاب کند که با نتیجهای که در نظر دارد مناسب میبیند.
مطهری و سویینبرن هر دو بر این باورند که فقط با استفاده از نظم مکانی پیچیده در جهان و علیت غایی در آن است که میتوان تبیینی سازوار و معقول از تکامل انواع ارائه کرد و در غیر این صورت، نظریهی تکامل ابهامهای زیادی دارد که خود از تبیین و تشریح آنها ناتوان است.