چکیده:
کاری که در نمط چهارم اشارات و تنبیهاتانجام میشود، در اصل، تلاش برای اثبات موجودی خاص، یعنی واجبالوجود، و نیز ترسیم نقش محوری او در هستی، یعنی آفرینش همهی دیگر هستان و نگهداری آنان در هستی، و نیز بیان صفات او از این منظر است. از این دیگر هستان اگر بحث میشود در این چهارچوب است؛ یعنی در حول و حاشیهی وجود آن موجود واجب و بیان و اثبات وجودبخشی او و فیضاش. ابنسینا، واجبالوجود را هم هستکننده کل هستی و تکتک هستان، یعنی موجودات ممکن، میداند و هم نگهدارندهی هستی و تکتک هستان در عالم هستی. در نتیجه، موجود ممکن، یعنی همهی هستی بجز واجبالوجود، در این هستیشناسی از آن حیث دیده میشود که «معلول» واجبالوجود است و وابسته به او. پس هر آنچه غیر از واجب الوجود هست، در نمط چهارم اشارات، از آن حیث در بحث میآید که «معلول» است و هر بحثی هم که در آن میآید به قصد تبیین این امر است.
In the fourth subpart (namat) of Kitāb al-Ishārāt wa-l-Tanbīhāt,Ibn Sīnᾱ tries to prove the existence of a particular being, named “Necessary Existent”. There he also explains the central role of this being in the world, His relation to other beings, and His attributes. It is in this very framework that he discusses other beings, that is, only to glorify the “Necessary Existent”. Ibn Sīnᾱ believes that the “Necessary Existent”is the cause of existence and makes things exist. In his ontology, the possible existents, i.e. everything except the necessary being, are considered to be “caused”. In view of this, in the fourth subpart of Kitāb al-Ishārāt wa-l-Tanbīhāt as well, everything other than the “Necessary Existent” has been taken into consideration only as a caused thing or an effect.
خلاصه ماشینی:
جایگاه »موجود غیرواجب » در هستیشناسی ابن سینا در نمط چهارم ١ اشارات و تنبیهات ٢ اسکندر صالحی دانش آموخته دکتری فلسفه ، واحد علوم و تحقیقات ، دانشگاه آزاد اسلامی ، تهران ، ایران ٣ پرویز ضیاء شهابی استادیار گروه فلسفه ، واحد علوم و تحقیقات ، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران ، ایران سید عباس ذهبی استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامی، واحد علوم و تحقیقات ، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران ، ایران چکیده کاری که در نمط چهارم اشارات و تنبیهات ٤ انجام میشود، در اصل ، تلاش برای اثبات موجودی خاص ، یعنی واجب الوجود، و نیز ترسیم نقش محوری او در هستی ، یعنی آفرینش همه ی دیگر هستان و نگهداری آنان در هستی، و نیز بیان صفات او از این منظر است .
ابن سینا مدعی میشود که : «کل حق فإنه من حیث حقیقته الذاتیة التی هو بها حق ، فهو متفق واحد غیر مشار إلیه ؛ فکیف ما به ینال کل حق وجوده ؟»١ او میخواهد بگوید که به وجودآورنده ی همه ی موجودات غیرمحسوس ، خود نیز به سبب همین کارش غیرمحسوس است ؛ از این رو استدلال خود را بر آنچه تاکنون به دست آورده بنا میکند.
این سخن از شرح رازی وام گرفته شده که می توان آن را اینجا یافت : ابن سینا، الاشارات و التنبیهات ، مع الشرح لنصیرالدین محمدبن الحسن ط وسی و شرح الشرح لقط ب الدین محمدبن محمدبن ابیجعفر الرازی، ص ۱۰)؛ بویژه که او به وجود آورنده ی موجودات محسوس هم هست و اگر آن ادعا درست باشد، او باید شبیه موجودات محسوس هم باشد.