چکیده:
ادبیات تطبیقی در فرایند تکامل خود، روششناسیهای متنوعی را عرضه کرده است. رهیافت نقدبنیاد ادبیات تطبیقی ضمن گسستن قیدوبندهای رهیافت تاریخگرا، بر ضرورت کشف پیوند ادبیات با دیگر هنرها و دانشها برای استخراج و طبقهبندی قوانین عام حاکم بر ادبیات و در نتیجه، درک بهتر و جامعتر آن تاکید ورزیده است. پژوهش حاضر با تکیه بر این دیدگاه، بخشی از روایت لیلی و مجنون نورالدین عبدالرحمن جامی در مثنوی هفت اورنگ را با نگارهای منسوب به مظفرعلی از پیروان مکتب نگارگری تبریز واکاوی کرده است. براساس پژوهش پیشرو، عناصر زمان، پیرامتنیت، توصیف و دلالتمندی جزو اصول کلی ادبیاتاند؛ این مسئله از رهگذر مقایسه ادبیات با نگارگری بر ما مبرهن میشود و میتوان آن را به نگارگری نیز تعمیم داد. در بخش دیگری از این پژوهش، دلالتهای ضمنی نهفته در نگاره نیز استخراج شده است؛ کشف پیوند ادبیات با نگارگری میتواند میزان التذاذ هنری مخاطب حرفهای را دوچندان سازد و نگرنده در عین قرار گرفتن در برابر یک نگاره، از هر دو لذت هنری حاصل نماید. در عین حال، دریافت مخاطب از متن نوشتاری نسبت به دریافت وی از متن دیداری متمایز است. چه، دریافت یک متن روایی به گونهای استدلالی و در نتیجه غیرمستقیم و تدریجی رخ میدهد اما درباره یک نگاره با نوعی فهم حسی و مستقیم روبهرو هستیم. همچنین پژوهش حاضر نشان میدهد متن ادبی پس از انتقال به یک میدان دلالتگرانه دیگر، به ناگزیر بخشی از عناصر شکلدهنده خود را از دست میدهد یا این عناصر با شکل و شمایل متفاوتی ظاهر میشوند.
خلاصه ماشینی:
پژوهش حاضر با تکیه بر این دیدگاه، بخشی از روایت لیلی و مجنون عبدالرحمن جامی در مثنوی هفت اورنگ را با نگارهای منسوب به مظفرعلی، از پیروان مکتب نگارگری تبریز، با عنوان «دیدن قیس لیلی را بار اول» واکاوی کرده است.
پژوهش حاضر نیز میکوشد با درک وجوه تشابه و اشتراک میان ادبیات و نگارگری، دیدگاههای رهیافت نقدبنیاد (آمریکایی) را تبیین کند؛ اما وجه تمایز پژوهش پیش رو با پژوهشهای دیگر در آن است که میکوشد ادبیات را نه بهعنوان ابژهای برای نگارگری و نقاشی، بلکه در کنار آن و به موازات آن قرار دهد و این دو هنر را با همدیگر مقایسه کند.
روش پژوهش پژوهش حاضر با تکیه بر رهیافت نقدبنیاد یا همان رهیافت آمریکایی میکوشد نمونهای عملی از مقایسۀ ادبیات با هنرهای دیگر و بهویژه هنر نگارگری ارائه دهد و در همین سیاق بر آن است تا نگارهای منسوب به مظفرعلی از نگارگران مکتب تبریز را با روایت ادبی لیلی و مجنون در مثنوی هفت اورنگ عبدالرحمن جامی مقایسه کند و ضمن تبیین وجوه تشابه میان ادبیات و نقاشی و استخراج مختصات هر کدام از این دو هنر نوشتاری و دیداری، به واکاوی کیفیت بازخورد و انعکاس ادبیات را در نقاشی بپردازد.
این امر بهویژه دربارة شاعران قرن نهم و ازجمله نورالدین جامی ـ که سرودة لیلی و مجنون او منبع الهام مظفرعلی در این نگاره شده است ـ و نیز سایر نگارگران مکتب تبریز نظیر میرزا علی و سلطان محمد مصداق مییابد.