چکیده:
در طول دو دهه اخیر یعنی از سالهای اولیه دهه 1990، مفهومی عمده و مهم در چارچوب رویکرد نهادی به توسعه منطقهای ظهور یافته است که ظرفیت نهادی منطقه›ای می›باشد. این مفهوم شامل طیفی از مولفهها در سطح فردی، سازمانی و گروهی بوده و در سال های اخیر از مفهومی تحلیلی به ابزاری تجویزی برای دستیابی به توسعه پایدار در سطوح محلی و منطقه ای تبدیل شده است.
در این مقاله با استفاده از روشهای کمی- پیمایشی و کیفی به بررسی ارتباط ظرفیت نهادی و توسعه پایدار منطقهای بر حسب میزان رویهای شدن آن در تصمیمگیریها، اقدامات و فعالیتهای نهادهای محلی پرداخته میشود. در این راستا جهت مشخص شدن میزان اثرگذاری ظرفیت نهادی بر توسعه پایدار منطقهای و نیز با توجه به ساختار متمرکز نظام اداره امور در ایران و جهت مشخص شدن اثر چنین نظام متمرکزی، وجود چنین رابطهای در سطوح محلی و منطقهای ایران با مطالعه موردی شهرستانهای بوکان و ارومیه در استان آذربایجان غربی مورد مطالعه و سنجش قرار گرفته است.
نتایج نشان داد که ارتباط معناداری بین ظرفیت نهادی و میزان رویهای شدن توسعه پایدار وجود دارد و بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون، رویهای شدن توسعه پایدار با مولفههای 5گانه ظرفیت نهادی دارای 5/72 درصد همبستگی میباشد. علاوه بر آن نتایج مشخص شاخت که مولفههای تشکیلدهنده ظرفیت نهادی سهم متفاوتی در میزان رویهای شدن توسعه پایدار داشتهاند؛ به طوریکه بر اساس نتایج تحلیل مسیر، مولفههای ترتیبات قانونی مناسب، یکپارچه بودن نهادها، توانایی نهادی، یادگیری و دانش به ترتیب با 604/0، 356/0، 354/0، 248/0 و 074/0 بر میزان رویهای شدن توسعه پایدار اثرگذار بودهاند.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله با استفاده از روشهای کمی - پیمایشی و کیفی به بررسی ارتباط ظرفیت نهادی و توسعه پایدار منطقه ای بر حسب میزان رویه ای شدن آن در تصمیم گیریها، اقدامات و فعالیت های نهادهای محلی پرداخته می شود.
این امر بویژه در ارتباط با توسعه پایدار اهمیت بیشتری دارد و در عرصه توسعه شهری، محلی و منطقه ای به صورت مشخص تری نمود یافته است ,Pike et al ;٢٠٠٧ ,OECD ;٢٠٠٤ ,Connor and Dovers) 2006; Capello and Nijkamp, 2009; Evans et al, 2006; Haughton and Counsell, 2004; Sedlaced and Gaube, 2001; Stimson et al, 2009; Healey, 1998; Hanf and Morata, 2008; Sumper, 2007; Malekovic et al, 2007; Amin, 1998; Amin and .
از جمله در این زمینه می توان به ساویتچ (١٩٩٩ ,Savitch)، ویلمز و بومرت Willems and) (١٥ -١١ :٢٠٠٣ ,Baumert دمن (٢٠٠٨ ,De Meene)، گردانو (٢٠٠١ ,Giordano)، هورن ,Horen) (٢٠٠٢، ایمبارودین (٢٠٠٣ ,Imbaruddin) و کمیسیون اروپا (٢٠٠٥ ,European Commission) اشاره کرد که هر کدام به نوعی ظرفیت نهادی را مورد بررسی قرار داده و در چارچوب خاصی آن را تحلیل کرده اند.