چکیده:
در این نوشتار، بر مبنای نظر کارل اشمیت به امر سیاسی و با محور قرار دادن مفهوم شر در آموزههای زرتشت، عقاید زرتشتی و اندیشه های شکل گیری امپراطوری ساسانی را قرائت کردیم. به گمان نویسندگان در آموزه های زرتشتی، مفهوم شر، مفهومی انضمامی، وجودی و بنیادی (نه عدمی، آنگونه که در فلاسفه مسلمان مشاهده می کنیم) به خود می گیرد. در نتیجه، درهم تنیدگی فزآینده میان آموزه های خیر و شرگرایانه زرتشت (امر اخلاقی) با زندگی روزمره مردم ایجاد شده است. انضمامی بودن امر اخلاقی در آموزه های زرتشتی، ظرفیت بالایی به این آموزه ها جهت نیرودهی به امر سیاسی می دهد. بنابراین، ساسانیان با دوگانه-های دوست و دشمن ساز «ساسانی ـ اشکانی»، «ساسانی ـ رومی» و... ضمن سیاست ورزی بر مبنای امر سیاسی اشمیتی، به دنبال وحدت و یکپارچگی امپراطوری جدید نیز بودند. این وحدت و یکپارچگی ، ضمن آنکه از آموزههای زرتشتی نیرو می گرفت، بدعتی نو در این آموزهها نیز محسوب می شد، بدعتی که عقاید زرتشتی را از آموزههای دینی بر پایه آنتیتزهای خیر و شر، به عقایدی سیاسی بر پایه آنتیتزهای دوست و دشمن، تبدیل کرد.
خلاصه ماشینی:
بنابراين ، سؤال اصلي نوشتار حاضر عبارت است از اينکه چه نسبتي ميان امر سياسي ، عقايد زرتشتي و انديشه هاي شکل گيري امپراطوري ساساني وجود دارد؟ بر مبناي چنين سؤالي و با بهره گيري از روش توصيفي ـ تحليلي ، فرضيه اين 1.
Carl Schmit نوشتار به اين شرح مي باشد که انضمامي بودن امر اخلاقي در آموزه هاي زرتشتي و درهم تنيدگي فزاينده ميان آموزه هاي خير و شرگرايانه زرتشت با زندگي روزمره مردم ، ظرفيت بالايي به اين آموزه ها جهت نيرودهي به امر سياسي مي دهد و ساسانيان با دوگانه هاي دوست و دشمن ساز «ساساني ـ اشکاني »، «ساساني ـ رومي »، ضمن سياست ورزي بر مبناي امر سياسي اشميتي ، به دنبال وحدت و يکپارچگي امپراطوري جديد نيز بودند؛ و براي حصول به اين هدف ، امر سياسي دوست و دشمن ساز، نيرويش را از آموزه هاي زرتشتي مي گرفت ؛ و با اين بدعت ، عقايد زرتشتي از آموزه هاي ديني بر پايه آنتي -تزهاي خير و شر، به عقايدي سياسي بر پايه آنتي تزهاي دوست و دشمن ، تبديل شد.
بنابراين ، در انديشه هاي شکل گيري امپراطوري ساساني آنچه در آغاز اهميت دارد امر سياسي و يا تمايزگذاري ميان دوست و دشمن است که هيچگونه ارتباطي با آموزه هاي اخلاقي و ديني زرتشت ندارد.