چکیده:
در میان نویسندگان جهان، طبیعت گرایان (ناتورالیستها) بیش از همه به حیوانات و اشیا اهمیّت می-دهند. توجّه این نویسندگان به طبیعت، توصیف دقیق محیط طبیعی و اجتماعی و وقایع و شخصیّتها ـ با این تاکید که محیط، تسلّطی قهری و جبری بر حدوث وقایع و شخصیّتها دارد ـ دلیل این اهمیّت است. طبیعت و بخصوص حیوانات، در آثار ادبی ایران از دیرباز مورد توجّه بودهاند. حیوانات در آثار ادبی در قالب فابل ادبی ظهور کردهاند. فابلها (حکایتهای حیوانات)، قصّهها و افسانههای کوتاه منظوم یا منثور از زبان حیواناتاند که جنبة سمبولیک و نمایشی یا نتیجه گیری اخلاقی دارند. در میان نویسندگان معاصر، صادق چوبک بیش از همه از حضور حیوانات در داستانها و رمانهای خود بهره جسته است. حیوانات در آثار او مانند انسانها، اسیر نیروی طبیعت و مقهور جبر محیط هستند که از سرنوشت گریز و گزیری ندارند و مطیع و رام، تن به سرنوشت میسپارند و انسانها در برخورد با این حیوانات رفتار خاصّ خود را دارند.
خلاصه ماشینی:
«برخی او را تحت تأثیر مکتب ناتورالیست پنداشته اند و بعضی هـم ایـن بـاور را در بوتـۀ تردیـد نهاده اند که ناتورالیسم اعتقاد به فلسفۀ تحصلی و نفوذ دادن آن در چفت و بسـت داسـتان اسـت که چوبک را این جامه به تن نمی زیبد و آنان که گمان میکنند چوبک تحـت تـأثیر ناتورالیسـم قرار داشت ، بر مسائلی چون : توجه عمیق به زشتی ها و پلیدیها، پوستۀ ظاهری اشـیا، شکسـتن حرمت کاذب کلمات و مفاهیم ، توجه به شخصیت های توسری خورده و بیچاره و فراموش شـده ، قدرت تصویرپردازی صحنه ها و شخصیت ها، شیؤە بیان صـریح و خشـن و گفتگوهـای دقیـق و شخصیت ها را مثال میآورند.
» (عبداللهیان ، ١٣٧٩: ٥٧) در این قسمت به انطباق ویژگی های آثار ناتورالیستی با آثار صادق چوبک پرداخته ایم و برای کوتاهی سخن ، در هر مورد فقط یک شاهدمثال را ذکر کرده ایم : ـ توجه به علم فیزیولوژی که نویسنده به جای توصیف حالات اخلاقی و روحـی شخصـیت داستان ، به توصیف او پرداخته است : «اما هر دو زنـده بودنـد و سـید حسـن خـان همـه چیـز را میدید.
آنها که بـه پسـر بچـۀ گرسنۀ داستان عروسک فروشی رحمی نکرده و او را گرسنه از خود میراننـد و در مقابـل جنـازٔە پسرک مچاله شده کاری نمی کنند، چطور نالۀ «بچه گربه ای که چشمانش باز نشده بود» تأثیری در آنها بگذارد و درماندگی اسب داستان «عدل » آنها را دمی از کار روزمره باز دارد؟ نتیجه گیری در فابل های جبری یا تقدیری ، امری رخ میدهد که دفع و رفع آنهـا از قـدرت جانـداران خـارج است و قدرتی مافوق ، این مقدرات را تحلیل میکند بی آنکه راه فراری برای مقهور باشد.