چکیده:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر 10 هفته تمرین استقامتی، قدرتی و موازی بر میزان اینترلوکین-6 و کورتیزول پلاسمای مردان تمرین نکرده بود. به همین منظور، تعداد 38 آزمودنی مرد سالم (با میانگین سنی 24/89±1/21 سال و میانگین قد 52/ 6±87/ 175 سانتیمتر و وزن 33/ 9±98/ 71 کیلوگرم) بهصورت تصادفی در گروه های تمرین استقامتی(n=10)، قدرتی(n=9)، موازی (n=10) و کنترل (n=9) جایگزین شدند. آزمودنیها هفتهای سه جلسه به تمرین دویدن بر روی نوارگردان، تمرینات قدرتی با وزنههای آزاد و یا ترکیبی از این دو(تمرین قدرتی در ابتدای جلسه) پرداختند. پس از 10 هفته تمرین، افزایش معناداری در قدرت بیشینه حرکات اسکوات و پرس سینه در گروه های قدرتی و موازی مشاهده شد P=0.00)). افزایش مشابهی نیز در گروه های استقامتی و موازی ملاحظه گردیدP=0.00) ). تمرینات استقامتی منجر به تغییر معناداری در سطوح پلاسمایی اینترلوکین-6 (p=0.107) و کورتیزول (p=0.38) نشد. تمرینات قدرتی نیز تاثیر معناداری بر سطوح پلاسمایی اینترلوکین-6 نداشت(p=0.630) ، اما موجب افزایش معناداری در سطوح پلاسمایی کورتیزول شد (p=0.001). در نتیجة اجرای تمرینات موازی هم تغییرات معناداری در سطوح پلاسمایی اینترلوکین-6 مشاهده نگردید (p=0.162) و سطوح پلاسمایی کورتیزول نیز افزایش غیرمعناداری داشت (p=0.38). با این حال، تنها تفاوت تغییرات (D) در میزان اینترلوکین-6 گروه موازی بهصورت معناداری پایینتر از گروه کنترل بود(475/ 1±71/ 0 در مقابل 31/ 1±855/ 0) (p=0.016). در مجموع، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که افزودن تمرین قدرتی به برنامة تمرین استقامتی بهعنوان عامل مخل در عملکرد دستگاه ایمنی افراد تمریننکرده مطرح نیست و حتی میتواند در بهبود آن موثر باشد.
خلاصه ماشینی:
به همین منظور، فرم فراخوانی جهت شرکت در پژوهش در بین کلیة دانشجویان توزیع شد و با استفاده از پرسشنامة محقق ساخته، 48 دانشجوی غیرورزشکار سالم مرد که در 6 ماه قبل از آغاز پژوهش حاضر هیچ گونه تمرین ورزشی منظمی در هیچ رشتة ورزشی خاصی نداشتند، به صورت داوطلبانه به عنوان نمونة آماری پژوهش (با میانگین سنی 21/1±89/24 سال و میانگین قد 52/6±87/175 سانتی متر و وزن 33/9±98/71 کیلوگرم) انتخاب شدند (نمونه گیری در دسترس) و به صورت تصادفی در گروه های مورد مطالعه- استقامتی (12 نفر)، قدرتی (12 نفر)، موازی (12 نفر) و کنترل (12 نفر)- قرار گرفتند.
از آنجا که مدت زمان تمرین استقامتی در پژوهش حاضر در بالاترین حجم آن در هفته های آخر تنها 30 دقیقه بوده است، بنابراین عدم تغییر کورتیزول در این گروه تمرینی چندان هم دور از انتظار نبوده است.
از طرفی دیگر، به نظر می رسد که در پژوهش حاضر شدت تمرین در گروه قدرتی به ویژه در هفته های آخر بالا بوده و از این رو باعث افزایش معنادار کورتیزول شده است؛ چرا که سطوح فعالیت جسمانی بر پاسخ های هورمونی و سایتوکاینی بدن به انواع تمرین مؤثر است (اسچیت، 2002، 491).
همچنین با آنکه مباحث پیامدهای روانشناختی این نوع تمرینات مدنظر پژوهش حاضر نبوده است، اما نتایج پرسشنامه آزمون کیفیت زندگی (گزارش نشده است) نیز نشان می دهد که نمرات کیفیت زندگی در گروه تمرین موازی پس از ده هفته تمرین به طور معنی داری بهبود یافته است که با توجه به تعامل اثبات شده بین عوامل روانی و تغییرات فیزیولوژیکی بدن، نتایج بدست آمده توجیه می شود.