چکیده:
پژوهش حاضر با هدف «شناخت عوامل مؤثر بر اشتغالپذیری» و «بررسی وضعیت اشتغالپذیری جوانان» انجام شده است. سؤالات اصلیای که تلاش شده به آن پاسخ داده شود، عبارت اند از: «وضعیت اشتغالپذیری جوانان ساکن استانهای تهران، مازندران، سیستان و بلوچستان، خراسان شمالی و لرستان چگونه است؟» و «چه ویژگیها یا شاخصهایی برای سنجش میزان اشتغالپذیری جوانان کشورمان قابل تعریف است؟» برای یافتن پاسخ این سؤالات، از دو روش کمّی (پیمایش با 1500 نمونه در سطح ملی) و روش کیفی (گروه متمرکز) بهره گرفته شد. نتایج پژوهش نشان داد که ارتباط معناداری بین نوع شغل با استان محل سکونت جوانان، بین شاخص دانشهای پایه و شاخص اشتغالپذیری با استان محل سکونت جوانان وجود دارد؛ به گونه ای که جوانان ساکن استانهای کمتر توسعه یافته به لحاظ سطح دانشهای پایه و شاخص اشتغالپذیری با جوانان ساکن استانهای توسعه یافته تفاوت بسیاری دارند. به علاوه، فرهنگ کار حاکم بر جامعه (به دلیل ارزش نبودن سختکوشی و پشتکار)، محرومیتهای مالی (به دلیل بازماندن از افزایش دانش یا مهارت و راه انداختن کسب و کار)، عملکرد نظام آموزشی (به دلیل عدم تمرکز کارآمد بر مهارتآموزی و عدم هماهنگی با بازار کار) و در نهایت، عدم ثبات و یکپارچگی در سیاستگذاریهای کلان کشوری باعث کاهش سطح اشتغالپذیری جوانان است. همچنین، این پژوهش مدعی است که انگاره جوانان از نقاط ضعف و قوت خودشان در چارچوب مفهوم اشتغالپذیری نادرست و آگاهی آنان از فضای کسب و کار ضعیف است و این امر از دلایل مهم کاهش سطح اشتغالپذیری آنان به شمار می آید.
خلاصه ماشینی:
به علاوه، فرهنگ کار حاکم بر جامعه (به دلیل ارزش نبودن سختکوشی و پشتکار)، محرومیتهای مالی (به دلیل بازماندن از افزایش دانش یا مهارت و راه انداختن کسب و کار)، عملکرد نظام آموزشی (به دلیل عدم تمرکز کارآمد بر مهارتآموزی و عدم هماهنگی با بازار کار) و در نهایت، عدم ثبات و یکپارچگی در سیاستگذاریهای کلان کشوری باعث کاهش سطح اشتغالپذیری جوانان است.
واژگان کلیدی: اشتغالپذیری، عوامل فردی اشتغالپذیری، عوامل محیطی- شخصی اشتغالپذیری و عوامل بیرونی اشتغالپذیری مقدمه از آنجا که اشتغال، مانعی در برابر فقر، محرومیت و بزهکاری و راهی برای توسعه و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی است و در سطح فردی، کار کردن باعث شکوفایی ظرفیت افراد و افزایش شأن فردی و اجتماعی آنها می شود، سیاستگذاری در راستای توسعه اشتغال «بهترین سیاست ضد فقر، ضد جرم و حمایت خانواده» به حساب میآید (McQuid & Lindsay, 2005: 202) و سیاستگذاری در راستای توسعه اشتغال دغدغه تمامی دولتهاست.
(McQuid & Lindsay: 2005, 207) رویکرد جدید بر این تأکید میکند که در نظام اقتصادی مدرن، فرد برای یافتن شغل لاجرم در بازار کار، به دنبال شغل میگردد و هر بحثی از وضعیت اشتغال افراد تنها در چارچوب بازار کار میتواند معنا داشته باشد.
مککویید و لیندسی از این هم فراتر میروند و تأکید میکنند که فقط بازار کار و عرضه و تقاضای نیروی انسانی نیست که بر اشتغالپذیری تأثیر میگذارد، بلکه شرایط محیطی خود فرد نیز بر اشتغالپذیری وی اثرگذار است.