چکیده:
چیستی و بحث مفهوم خدا از بحثهای مهم خداشناسی فلسفی است. در تاریخ فلسفه خدا با وجود و علت و خیر و عقل تبیین شده است. وجود با فعل و علت بودن همراه است اثولوجیا در تبیین چیستی خدا در میمر پنجم، با وجود خدا آغاز میکند. اما از نور و روشنایی نیز برای تبیین بهتر خدا بهره گرفته است در تبیین وجود او، صفات دیگر ازجمله علت وجودبخش بودن و علت اندیشه نیز میآید. باتوجه به نسبتی که میان فعلیت و علت با وجود هست و باتوجه به اینکه خدا در اثولوجیا با بحث وجود مطرح شده مسئله ما این است آیا میتوان گفت خدای اثولوجیا خدای وجودی و قابل بیان است و در این زمینه متأثر از نگاه ارسطویی است؟ برای بررسی این مسئله پرسشهایی مطرح میشود که وجود به چه معناست چه دلایلی برای اطلاق فعل و علت به وجود در مبحث خداوند در اثولوجیا است؟ نسبت وجود و فعلیت و علیت چگونه تبیین میشود؟آیا میتوان نور را نیز وجودی تفسیر کرد و نورالانوار بودن را در راستای وجود بودن خداوند تلقی کرد؟ در اثولوجیا وجود و فعل و نور یکی هستند و همه بهعنوان مبدأ و منشأ موجودات لحاظ شدهاند خدای اثولوجیا وجودی است که جوهر نیست و فعلی است که صورت نیست و از این حیث با ارسطو متفاوت میشود؛ اما چون علتالعلل است و با نظر به خود ایجاد میکند متأثر از ارسطو است. در ذیل بطور مفصل درباره آن بحث میکنیم.
خلاصه ماشینی:
باتوجهبه نسبتی که میان فعلیت و علت، با وجود هست و باتوجهبه اینکه خدا در اثولوجیا با بحث وجود مطرح شده، مسألهی ما این است که آیا میتوان گفت خدای اثولوجیا، خدای وجودی و بیانشدنی است و در این زمینه، از نگاه ارسطویی متأثر است؟ برای بررسی این مسأله چنین پرسشهایی مطرح میشود که وجود به چه معناست، چه دلایلی برای اطلاق فعل و علت به وجود، در مبحث خداوند در اثولوجیا است؟ نسبت وجود و فعلیت و علیت چگونه تبیین میشود؟ آیا میتوان نور را نیز وجودی تفسیر کرد و نورالانواربودن را در راستای وجودبودن خداوند تلقی کرد؟ در اثولوجیا وجود و فعل و نور یکی هستند و همه مبدأ و منشأ موجودات لحاظ شدهاند؛ خدای اثولوجیا وجودی است که جوهر نیست و فعلی است که صورت نیست و از این حیث، با دیدگاه ارسطو متفاوت میشود؛ اما چون علتالعلل است و با نظر به خود ایجاد میکند، متأثر از نظر ارسطو است.
مقدمه بحث مفهوم خدا و ارتباطش با فلسفه و مفاهیم فلسفیای مانند وجود، فعل و علت را بهطور تلویحی میتوان از ارسطو پیگیری کرد؛ چون فلاسفهی یونان و پیشینیان آنها صریحا از خدا بحثی نکردهاند، از مفاهیمی چون خیر، وجود، زیبایی، عقل سخن گفتهاند و اندیشمندان دینی معتقد شدهاند که آن مفاهیم، بر خدا حمل و اطلاق شده است.
در اینجا میتوان تأثیر ارسطو بر اثولوجیا را یافت؛ نخست، این گزاره که خداوند با نگاه به خودش عمل میکند، موازی با دیدگاه ارسطوست که محرک نخستین، با اندیشه به خودش میاندیشد و حرکت را با اندیشهی خود ایجاد میکند؛ دوم اینکه فعلش را با نگاه به خودش انجام میدهد؛ زیرا هیچ چیزی خارج از او نیست که بالاتر یا بهتر از او باشد.