چکیده:
با وجودِ تکثری از متون در حوزه مفهوم «شهر اسلامی»، هنوز انسجام مشخصی بین یافتههای رویکردهای آرمانشهری و تاریخی در این مطالعات دیده نمیشود. این مهم، به نادیده گرفتن نقشِ عوامل موثر چندگانه و متفاوت در شکل گیری «شهرهای پیچیده دوره اسلامی» انجامیده است. خوانشِ محتوایی شهر ایرانی اسلامی، نیازمند درکی واقع گرا و تاریخی در ابعاد مختلف آن است. رویکرد تحقیقِ این پژوهش، کیفی و راهبرد آن پژوهش تاریخی است. همچنین ابعاد تحلیلیِ متن، ناظر به ادراکی «فرآیندی» از تولد و تحول شهر به جای شناختی «محصول محور» از آن است. بازه زمانی پژوهش نیز تا دوره صفویه را در بر دارد. یافتهها؛ بیانگر وجود «شصت» مؤلِفه کلیدی بنیادین در این زمینه و در سه لایه «تاریخ اعراب»، «فرهنگ ایران» و «تمدن ایرانی اسلامی» میباشد. مؤلِفهها، به تنهایی متعلق به «دین – فرهنگِ» خاص اعراب و یا ایرانیها نبوده و حاصل یک رابطه هم افزا بودهاند. نگاهی کلان به مجموعه مؤلفهها؛ امکان درکِ چگونگی شکلگیری فرآیند بیرونی پیدایش و رشد شهر و همچنین امکان تبیینِ پدیدهها، وقایع و تحولات دینی و فرهنگیِ جامعه و شهر ایرانی اسلامی را در قرون یاد شده فراهم مینماید.
خلاصه ماشینی:
تحلیلی بر مولفههای تاریخی بنیادین دینی- فرهنگی شهر ایرانی اسلامی در قرون نخستین و قرون میانی 1 محسن عسکری 2 ، حسن احمدی 3 ، ناصر براتی 4 تاریخ دریافت: 14/6/1396 تاریخ پذیرش: 26/10/1396 چکیده با وجود تکثری از متون در حوزه مفهوم «شهر اسلامی»، هنوز انسجام مشخصی بین یافتههای رویکردهای آرمانشهری و تاریخی در این مطالعات دیده نمیشود.
آنچه که بیش از همه حائز اهمیت است و کمتر مورد توجه و مداقه قرار گرفته است؛ ضرورت توجه به هر دو خاستگاه غنی تاریخی فرهنگی و دینی شهر، قبل از ورود دین اسلام (شهر ایرانی) و نیز فرآیند تدریجی شکلگیری شهر بر اساس توانمندیها و ظرفیتهای بالقوه و بالفعل اسلامی (شهری اسلامی) با یکدیگر و اثرات و ارتباطات متقابل عناصر موجود در آنها میباشد.
همچنین در امتداد طولی پژوهشهایی از خاستگاه تاریخی شهر باشند که توجهی جدی به نقش مثبت و منفی اعراب پیش از اسلام (لومبارد، 1390: 31) شناختی ارگانیک از تحولات، کنشگران و نیروهای سازنده شهرهای دوره اسلامی بعد از ورود دین اسلام به ایران (اشرف، 1353: 10) (منتظرالقائم و امینی، 1388: 188) و مجموعه پیچیده و همبسته "اسلامیزه شده" 3 شهرهای تمدن اسلامی (See, Hodgson, 1974: 59) را در پیش گرفتهاند.
این رهیافت، از این نظر با حساسیتهای "ژانت ابولقد" در برداشتی تاریخی از شهر اسلامی (See, Abu-Lughod, 1987: 172) و محققانی دیگر مبنی بر لزوم توجه به روابط همبسته فرهنگ، محیط و تاریخ اجتماعی و اقتصادی در شکلگیری فرآیندهای تحول شهر (See, Karimi, 2002: 199-200; Nasser, 2002: 183) و نیز لزوم درک آثار تمدنی مسلمانان به شکلی وابسته به مجموع شرایط زمانی و مکانی و فهم آن در قالب فرآیندها و پدیدههایی انسانساز، جزئی و اعتباری (نقرهکار و لبیب زاده، 1393: 98)، مطابقت دارد.