چکیده:
شعر، در منطق نهبخشی از اهمیت ویژهای برخوردار است. منطقدانان مسلمان در صناعات خمس، شعر را از لحاظ مفهوم و جنبههای دیگری همچون گونهشناسی یا کارکردشناسی کاویدهاند. آنان در این بررسی، ازیکسو تحتتاثیر فن شعر ارسطو قرار دارند؛ زیرا، تلقی فن شعر به مثابه صنعت پنجم که از او به ارث رسیده بود، ایجاب میکرد چیستی و چگونگی آن، با دقت منطقی بررسی شود. ازسویدیگر، منطقدانان مسلمان در زیستبوم فرهنگی متاثر از فضای عربی زندگی میکردند. ازاینرو، قواعد شعر را آنگونه میفهمیدند که از آن قلمرو بر میخاست. با نگرش به این دو سامانه فکری ـ فرهنگی، مفهوم شعر نیازمند بررسی دوباره و کشف توفیق منطقدانان در رسیدن به برداشت درست از آن است. این جستار تلاش میکند در مرحله نخست تعاریف منطقدانان را کاویده و در مرحله دوم کاستی یا کامیابی آنان را در رسیدن به مفهوم شعر نشان دهد. روش بررسی، تحلیلی با رویکرد منطقی است. نتیجه بررسی آن است که منطقدانان با تاثیرپذیری از فرهنگ عربی، در مفهومشناسی شعر، عناصری را بهکار بردهاند که ضرورتی به وجود آنها دیده نمیشود.
خلاصه ماشینی:
بااینحال باید توجه داشت که غایت شعر، آنگونه که مظفر میانگارد، تأثیر عاطفی در نفوس است و مقوم بودن وزن و قافیه برای این است که غرض و هدف شعر را تامین میکنند<EndNote No="9" Text=" کل ما کان اقوی تأثیرا و تصویرا کان ادخل فی غرضه.
9. «شعر نزد منطقدانان، قیاسی است مرکب از مقدماتی که برای نفس قبض و بسط حاصل میکنند و [این را] قیاس شعری مینامند»<EndNote No="16" Text=" و الشعر عند المنطقیین، هو القیاس المرکب من مقدمات یحصل للنفس، منها القبض و البسط و یسمی قیاسا شعریا، کما إذا قیل الخمر یاقوتیه ساده سیاله تنبسط [لها] النفس.
ازاینرو، اصوات موزون کودک نیز گاه شعر بهشمار میآید، حال آنکه از ترکیب قیاسی، انتظار منطقی وجود دارد؛ زیرا، خود منطقدانان قیاس را چنین تعریف کردهاند: «گفتار ترکیبیافته از قضایا، بهنحوی که اگر تسلیم بر آنها محقق شود، لزوما قضیه دیگر در پی میآید».
بااینحال، پرسش این است: چرا منطقدانان باآنکه خود میگویند شعر از نگاه منطقی تنها بر تخییل تکیه دارد، باز وزن و قافیه را مهم شمرده، از اجزای ذاتی آن میانگارند؟ برای پاسخ به این پرسش باید مفهوم تخییل از دیدگاه آنان بررسی شود.
عامل آن را باید در حاکمیت ادب عربی دانست که سبب میشود همه منطقدانان در طول تاریخ، به جمع میان تخییل، وزن و قافیه حکم کنند و دو عنصر ادبی را در حد مولفههای جوهری شعر بالا ببرند؛ حال آنکه با دقت و بررسی دقیق دو مفهوم تخییل و محاکات ـ چنانکه گذشت ـ هم انتظار آنان از تعریف شعر برآورده میشود و هم راه برای ورود گونههای نو به قلمرو شعر باز میگردد.