چکیده:
"ماهیت" ، اصطلاحی است که به ذات و چیستی اشیاء و پدیده های جهان هستی اطلاق می شود و بر این اساس منظور از "ماهیت مرگ"، چیستی و حقیقت آن است. مرگ در کاربرد عامه به معنای نیست شدن هستی این جهان و پایان زندگی است. اما صاحبان قلم و اندیشه در حوزه های مختلف فکری، بویژه در قلمرو عرفان و تصوف، بر اساس نوع نگرششان از جهان پس از مرگ، از زاویه ی دید خاص خود به تبیین" ماهیت و مفهوم مرگ" پرداخته اند. مولانا نیز که در گستره ی شعر و عرفان، مقامی چشمگیر دارد، "مرگ ستایی و رابطه ی مفهومی ماهیت مرگ و زندگی" در هندسه ی فکری او با سیمای دیگر گونه و بصورت ویژه در کانون توجه اش قرار گرفته است. او، اولین و آخرین کسی نیست که در تشریح" ماهیت مرگ و ستایش آن" کوشیده باشد، اما "مرگ ستایی اشتیاق محور و غرابت زدایی از ماهیت و سیمای آن" ، در ضمن تاکید بر جاذبه های معنادار پنهان در" فلسفه ی زندگی" در قالب تصویر آفرینی های هنرمندانه ، در آثار او بسامدی بالا و کم نظیر دارد. در این جستار کوشیده ایم از طریق دقت و پژوهش در دیدگاه او و بر اساس آثار ارزشمندش ، بخصوص کتاب گرانسنگ مثنوی شریف، "ماهیت مرگ، اهداف و انگیزه های مرگ ستایی و قصه ی اشتیاق او" در برخورد با این حادثه ی رمزآلود را ،ضمن برشمردن سرچشمه های فکری اش در این زمینه، مورد تحلیل و پژوهش قرار دهیم.
The nature is a term that refers to the essence and nature of the objects and phenomena of the universe and accordingly, the meaning of the nature of death, is its truth. Death in public use means the inexistence of this universe and the end of life.
But writers and scholars in different domains of thought, especially in the domain of mysticism and Sufism, have, from their point of view, explained the nature and concept of death, based on their attitude of the post-death world.
In addition,Molana has a significant position in the field of poetry and mysticism. The praise of death and the conceptual relationship between the nature of death and life in his intellectual geometry with another form, been specially considered by him.
He is not the first and the last person to strive to explain the nature of his death and praise. But praising the death with passion-centered and foreignization of its nature and its image, in addition to emphasizing the meaningful hidden attractions in the philosophy of life in the form of artistic imaginings, has a high and unparalleled frequency in his works.
In this essay we have tried through precision and research in his perspective and based on his valuable works, especially the valuable book of Mathnawi, the nature of death, the goals and motives of praise of death and the story of his passion for dealing with this mysterious incident in addition to enumerate his sources of thought in this field, We will analyze and research.
خلاصه ماشینی:
اما مقاله ی حاضر بصورت "مسئله محورانه" (problem-oriented) در صدد بررسی" چیستی مرگ و حقیقت آن و رابطه ی فلسفه ی مرگ با حکمت زندگی در دیدگاه مولانا" و همچنین ریشه یابی دلایل، اهداف و" انگیزه های" (Motivations) او از مرگ ستایی های مکرر و مشتاقانه در آثار و اندیشه هایش، بویژه در" مثنوی معنوی" است.
در واقع: «می گوید و بعد از " او" گویند به دوران ها 12» یکی از اهداف او از طرح مکرر واژه ی کلیدی" مرگ" و کارکرد آن در حوزه شناختی، انتقال معرفت این نکته است که مخاطب خود را با عمده ترین آثار مرگ اندیشی مثل: " تعالی روح و صیقلی جان ،غفلت زدایی، آگاهی بخش، گرفتار نشدن در دام حرص و آز، آموزش حفظ حریم خود با دنیا و ....
ای خنک آن مرد کز خود رسته شدوای آن زنده که با مرده نشست در وجود زنده ای پیوسته شدمرده گشت و زندگی از وی بجست (مثنوی، 1/ 1532 به بعد) مرگ را تو زندگی پنداشتیعقل کاذب هست خود معکوس بین تخم را در شوره زار کاشتیزندگی را مرگ بیند ای جبین (همان، 5/1760) مخلص کلام اینکه مثنوی عصاره ی آموزه های دینی و عرفانی مولانا ومانیفست فکری وجهان بینی اوست و بر همین اساس کتابی جامع الاطراف با ساحت چند بعدی « دایره المعارف شناخت وراهنمای سلوک» است و مرگ آگاهی یکی از موضوعات مورد توجه اوست که مولانا ،آثار" آگاهی به مرگ" را علاوه بر حوزه ی فهم هستی و شناخت جهان درجهت درک فلسفه ی زیستن، مرتبط بر تأثیرگذاری و کنترل رفتارهای ناشایست نیز می داند.