چکیده:
شناسایی عوامل تعیینکننده اندازه بدهی دولت - به دلیل اثرگذاری آن بر سایر متغیرهای کلان اقتصادی - دارای اهمیت ویژه در هر اقتصادی است که اقتصاد ایران نیز نمیتواند از این اصل مستثنی باشد. در این راستا، مطالعه حاضر تلاش کرده است تا با کمک الگوی خود توضیح با وقفههای گسترده (ARDL) و دادههای دوره زمانی 1396-1352، به شناسایی عوامل تعیینکننده اندازه بدهی دولت در اقتصاد ایران بپردازد. بر اساس روابط بلندمدت برآورد شده تحقیق، متغیرهای اندازه کسری بودجه و رشد اقتصادی اثر معنادار و محسوس بر اندازه بدهی دولت داشتهاند، به نحوی که این اثرگذاری برای اندازه کسری بودجه مثبت و برای رشد اقتصادی منفی بوده است. همچنین، یافتهها نشان میدهد متغیرهای تورم، نوسانات قیمت نفت، نرخ سود بانکی و شاخصهای بیثباتی سیاسی (تعداد تغییرات وزیران کابینه در یک سال و تعداد انتخابات قانونی برگزار شده در یک سال) اثر معناداری بر اندازه بدهی دولت نداشتهاند. بنابراین، این قابل استنباط خواهد بود که اساساً بدهی دولت در اقتصاد ایران، ریشه در کسریهای بودجه ساختاری دارد.
Identifying the determinants of government debt size - due to its impact on other macroeconomic variables - has particular importance in any economy that Iranian economy cannot excluded from this principle. Accordingly, this study investigates the determinants of government debt size using an Autoregressive Distributed Lag (ARDL) model in Iran during 1973-2017. The results show that budget deficit size and economic growth has a significant and tangible effect on the size of government debt, so that this effect was positive for budget deficit size and negative for economic growth. In addition, the findings show that variables of inflation, oil price fluctuations, bank interest rate and political instability indicators (number of changes of ministers in one year and number of legislative elections held in one year) had not a significant effect on government debt size. Therefore, it is conceivable that government debt is rooted in deficits that emerged from structural imperfection and institutional rigidity in Iran.
خلاصه ماشینی:
همچنین یافتهها نشان میدهد متغیرهای تورم، نوسانات قیمت نفت، نرخ سود بانکی، و شاخصهای بیثباتی سیاسی (تعداد تغییرات وزیران کابینه در یک سال و تعداد انتخابات قانونی برگزارشده در یک سال) اثر معناداری بر اندازۀ بدهی دولت نداشتهاند؛ بنابراین، این قابلاستنباط خواهد بود که اساساً بدهی دولت در اقتصاد ایران در کسریهای بودجۀ ساختاری ریشه دارد.
در قالب الگوی نسلهای همپوش (overlapping generations models) نیز تأکید شده است که افزایش بدهی دولت بهدلیل کاهش پسانداز و انباشت سرمایه (از طریق نرخهای بهرۀ بالاتر) اثر منفی بر رشد اقتصادی بلندمدت دارد (Eberhardt and Presbitero 2015: 10).
3. الگو و روششناسی تحقیق براساس ادبیات نظری و تجربی موجود دربارۀ عوامل اثرگذار بر اندازۀ بدهی دولت، و با لحاظ شرایط حاکم بر اقتصاد ایران در دورۀ زمانی 1352-1396، متغیر وابسته و متغیرهای توضیحی برای بررسی اثرگذاری عوامل اقتصادی و سیاسی بر اندازۀ بدهی بانکی دولت (DBS) به شرح زیر در الگوی نهایی لحاظ خواهند شد: (به تصویر صفحه رجوع شود) که در آن متغیرها به شرح زیر هستند: PB: کسری بودجه بهصورت درصدی از تولید ناخالص داخلی (GDP)؛ EG: رشد تولید ناخالص داخلی حقیقی به قیمت سال 1390؛ INF: نرخ تورم براساس شاخص قیمت مصرفکننده به قیمت سال 1390؛ I: نرخ سود سپردۀ کوتاهمدت بانکی بهعنوان شاخصی از نرخ بهره؛ OPC: نوسانات قیمت نفت که با استفاده از فیلتر هادریک ـ پرسکات (Hodrick–Prescott Filter) برآورد شده است؛ CM: تعداد تغییرات وزیران کابینه در یک سال (بهعنوان شاخص بیثباتی سیاسی)؛ LE: تعداد انتخابات قانونی برگزارشده در یک سال (بهعنوان شاخص بیثباتی سیاسی).