چکیده:
سهروردی در حکمت اشراق، الگویی از تاریخ معرفت را پی می گیرد که پیش از او در متون صوفیه صورت بندی شده است. این نقشه تاریخی که مبتنی بر حدیثی منسوب به پیامبر اسلام(ص) است، آینده معرفت باطنی اسلام را پس از پیامبر(ص) پیشگویی می کند و برای سرنوشت معرفت الهی در زمین، سه مرحله تعیین می کند: دوران علم حضوری، دوران امانت معنا در کلمه و دوران تبدیل استعاره به رمز. سهروردی به این نقشه تاریخی بازمی گردد و با تعریفی که از حکیم الهی و نقش وی در تاویل رموز عارفان عرضه می کند، تکمله ای را برای تاریخ معرفت رقم می زند. مرحله چهارمی که سهروردی بر این الگوی تاریخی می افزاید، مرحله معاد معنا به حقیقت آن است و تعریف آن تنها با رجوع به کلیت نظام حکمی سهروردی ممکن می شود. مقاله حاضر می کوشد تا این الگوی تاریخی را از متون صوفیه استخراج کند سپس به تبیین نقش سهروردی در تکمیل آن بپردازد.
The history of knowledge that is considered by Sohrewardi in Hikmat-Al-Ishraq follows a pattern that has been formulated before him in the Sufi texts. This historical pattern which is based on a hadith attributed to the Prophet (peace be upon him) foretells the future of esoteric knowledge of Islam after the Prophet. As to the fate of divine knowledge on earth, this pattern defines three stages: the era of knowledge by presence, the era of assenting meaning to the word, and the period in which metaphor is converted to symbol. Sohrewardi refers to this historical pattern and completes it by presenting a certain definition of the Divine Hakim and his role in interpreting the mysteries of the mystics. By this action, he makes a commentary on the history of knowledge. The fourth stage that Sohrewardi adds to this historical pattern is the resurrection stage of meaning to its truth, and it can be defined only by reference to the totality of Sohrewardi's intellectual system. The present article attempts to extract this historical pattern from the Sufi texts and then explains Sohrewardi's role in completing it.
خلاصه ماشینی:
اين نقشه تاريخي کـه مبتنـي بـر حـديثي منسوب به پيامبر اسلام (ص ) است ، آينده معرفت باطني اسـلام را پـس از پيـامبر(ص ) پيشگويي مي کند و براي سرنوشـت معرفـت الهـي در زمـين ، سـه مرحلـه تعيـين مي کند: دوران علم حضوري، دوران امانت معنا در کلمه و دوران تبديل استعاره بـه رمز.
مستملي با نظـر بـه روايتـي منسـوب بـه پيامبر(ص ) بر آن باور است که دوران حيات محمد(ص )، بـه واسـطه عينيـت يـافتن انسـان کامل در عالم ملک (عالم انساني )، برترين زمان هاست و صـحابه بـه دليـل ادراک حضـور پيامبر(ص ) و دريافت معرفت حضوري از وي، برترين انسانها هستند.
در اين دوران، اوليا کـه وارث معرفت محمـد(ص ) هسـتند، در معـرض تهمـت و انکـار عامـه قـرار مـي گيرنـد و مخاطـب شايسته اي براي نگاهداشت ميراث معرفت نمي يابند؛ پس دست به کتابت مي زنند و معرفت حضوري را در قالب الفاظ، به استعاره بدل مي کنند، تا زماني که کتب آنان بـه دسـت اهـل تأويل برسد.
سهروردي در طرحريزي اين نقشه تاريخي ، بـراي خـود خانوادهاي معنوي را تعريف مي کند که اعضاي آن به عالم عقـول اتصـال داشـته انـد و در تمامي اعصار، وارثان گنج معرفت بودند که به بيـان حقـايق بـاطني در قالـب اسـتعارات عرفاني پرداختند؛ اما الفاظ آنان به درستي ادراک نشد (سهروردي، ١٣٧٥ط ، ج٢: ١٠-١١).
اسطوره تاريخ در اينجا شکل مـدوري بـه خود مي گيرد که از مرکز به محيط دايـره اشـاعه مـي يابـد و مرکـز ايـن دايـره، شـخص محمد(ص ) است که مصدر نور وجود و معرفت به عالم پيرامون خويش است .