خلاصه ماشینی:
"چرا؟اکنون این نوشته پاسخی است که نخبگان سیاست خارجی اگر جرات ان را داشته باشند،میدهند و بدون پردهپوشی از موضوع حساس کوششهای آمریکا برای به کرسی نشاندن نظارت اقتصادی و سیاسی خود حکایت میکند: سه سال پیش نظر به پایان گرفتن جنگ سرد،دستگاه دولتی کلینتون دست به کار«ارزیابی مجدد بنیادی»از الزامات ملی-امنیتی آمریکا شد.
اگرچه آنان ممکن بود شگفتزده شوند که پس چرا مدتها پس از آنکه ژاپن،کره و اروپای غربی توان آن را یافتهاند که از خود دفاع کنند،ایالات متحد باز هم بر استراتژی خود پای میفشرد،اکنون که خود اتحاد شوروی از بین رفته است چرا واشنگتن به اصرار خود ادامه میدهد که«رهبری» آمریکا در شرق آسیا و اروپا هنوز یک ضرورت است؟ اگر از اعضای شورای امنیت ملی،تحلیلگران کانونهای اندیشه ورزی1یا برنامهریزان سیاست وزارت امور خارجه دربارهی تعهدات مربوط به کمربند امنیت جهانی آمریکا پرسیده شود آنان پاسخهای بسیار متفاوتی را ارایه میدهند،پاسخهایی که در مدت چهل و پنج سال عوض نشده است.
در طرح برنامهی کاری سال 1949 موسوم به 48 4NSC- که شورای امنیت ملی برای استراتژی جنگ سرد آمریکا در آسیای شرقی تهیه کرده بود،مشکل اصلی که هدفهای اقتصادی واشنگتن در منطقه-و در اطراف جهان-با آن مواجه بود،جمعبندی شده است.
به این ترتیب،پنتاگون در توضیح استراتژی جهانی خود در سال 1993،استراتژی دفاعی«پساجنگ سرد»،از ایجاد یک منطقهی صلح،با اقتصادی شکوفا و دمکراتیک و با سمتگیری به(اقتصاد) بازار،که بیشاز دو سوم اقتصاد جهان را دربرمیگیرد»،و نه پیروزی بر مسکو-بهعنوان«شاید با اهمیتترین دستآورد ملت ما پس از جنگ دوم جهانی»توصیف و اعلام کرد که این نظم سرمایهداری جهانی لازمهاش«ثبات»ی است که تنها«رهبری»آمریکا میتواند آن را تامین کند."